کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درنا
/dornā/
معنی
۱. (زیستشناسی) پرندهای آبچر، وحشی، و حلالگوشت با پاهای بلند، گردن دراز، و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دستهدسته به شکل مثلث حرکت میکنند؛ کلنگ؛ باتر.
۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: dornā) (ترکی) پرندهی آب چرِ بزرگ ، وحشی و حلال گوشت ، کُلنگ .
-
Grus, Gru, Crane
درنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی آسمان نیمکرۀ جنوبی، در همسایگی صورت بزرگ ققنوس، که قدر پرنورترین ستارۀ آن 1/7 است
-
درنا
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ تر. ] (اِ.) پرنده ای وحشی و حلال گوشت ، با پاهای بلند، گردنِ دراز و دُم کوتاه . بیشتر در کنار آب ها می نشیند.
-
درنا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند.
-
درنا
لغتنامه دهخدا
درنا. [ دَ ] (اِخ ) گویند بابی است از ابواب فارس در طرف پایین و چندمنزلی حیره . (از معجم البلدان ).
-
درنا
لغتنامه دهخدا
درنا. [ دَ ] (اِخ ) نخلستانهای کوچکی است در یمامه و متعلق است به بنی قیس بن ثعلبة. قبر اعشی شاعر در همین جاست ، و آورده اند که نام قدیمی «اثافث » یمن در دوره ٔ جاهلیت درنا بوده است . (از معجم البلدان ).
-
درنا
لغتنامه دهخدا
درنا. [ دُ ] (اِ) فوطه ٔ بهم پیچیده و تافته که بدان کسی را کتک زنند. (ناظم الاطباء).
-
درنا
لغتنامه دهخدا
درنا. [ دُ] (ترکی ، اِ) اسم ترکی کرکی است . (فهرست مخزن الادویة). یکی از پرندگان وحشی وحلال گوشت ، از راسته ٔ دراز پایان که در حدود 12 گونه از آن در سراسر زمین می زیند، و آن دارای پاهای بلند و گردن دراز و دم کوتاهست و غالباً در کنار آب نشیند. درناها ...
-
درنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dornā ۱. (زیستشناسی) پرندهای آبچر، وحشی، و حلالگوشت با پاهای بلند، گردن دراز، و دم کوتاه که هنگام پرواز در آسمان دستهدسته به شکل مثلث حرکت میکنند؛ کلنگ؛ باتر.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ جنوبی آسمان.
-
جستوجو در متن
-
باتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bāter = درنا
-
کرکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] korki = درنا
-
کلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kulang] (زیستشناسی) [قدیمی] kolang = درنا
-
کرکی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) کلنگ ، درنا.
-
طیرالماء
لغتنامه دهخدا
طیرالماء. [ طَ رُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ابومنجل . ابن الماء. بنت الماء. (المرصع). دُرنا بجمع. حواصل .