کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درمیانیاختهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
endoplasmic
درمیانیاختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به درمیانیاخته
-
واژههای مشابه
-
endoplasm
درمیانیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بخش نیمهمایع و مرکزی میانیاخته
-
endoplasmic reticulum, ER
شبکۀ درمیانیاختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] شبکهای کیسهای در یاختههای تمایزیافته که در سنتز و انتقال پروتئینها و همچنین در واکنشهای دگرگشتی، از جمله سنتز فسفولیپیدها و اسیدهای چرب، نقش دارد
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری اصفهان و 4 هزارگزی راه فرعی حبیب آباد به اصفهان ، با 191 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن فرعی است . قلعه ای قدیمی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان . [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه ٔ تابع شهرستان بیرجند است . حدود بخش : از طرف شمال و باختر به بخش قاین ، از جنوب به بخش حومه از، خاور و جنوب شرقی به بخش خوسف . این بخش را بطور کلی میتوان بخش کوهستانی نامید که یک رشته ارتفاعات مانند ک...
-
درمیان
لغتنامه دهخدا
درمیان .[ دَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش درمیان شهرستان بیرجند است . طول جغرافیائی آن 52 درجه و 57 دقیقه و عرض جغرافیائی 32 درجه و 43 دقیقه است . این قصبه در 100 هزارگزی جنوب شهر بیرجند واقع و هوای آن معتدل و آب آن از قنات است . در حدود 15 باب دکاکین م...
-
درمیان
دیکشنری فارسی به عربی
بين , عبر , وسط
-
cell 4, cellule
یاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] واحد ساختاری و کارکردی موجودات زنده که از پوشش خارجی و میانیاخته و هسته تشکیل شده است * مصوب فرهنگستان اول
-
یاخته
واژگان مترادف و متضاد
۱. سلول ۲. آخته ۳. آموخته، پرورده
-
یاخته
لغتنامه دهخدا
یاخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) آخته . به معنی بیرون کشیده باشد اعم از آنکه شمشیر و تیغ را از غلاف بیرون کشیده باشند یا چیزی دیگر را از جای خود. (برهان ) برکشیده .(جهانگیری ). بیرون کشیده . (ناظم الاطباء). || پرورده و آموخته . (ناظم الاطباء). || (اِ) ح...
-
یاخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) 1 - (ص مف .) آخته ، بیرون کشیده . 2 - (اِ.) سلول ، سلول بدن موجودات زنده که دارای دو قسمت مهم سیتوپلاسم و هسته می باشد. یاخته ها در حقیقت کوچکترین قسمت ساختمانی موجود زنده هستند که دارای تمام خواص و تظاهرات حیاتی می باشند.
-
یاخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی از یاختن، اسم) (زیستشناسی) yāxte کوچکترین واحد زندۀ تشکیلدهندۀ اندامهای موجود زنده؛ سلول.
-
یاخته
دیکشنری فارسی به عربی
خلية
-
cytoplasmic inheritance
وراثت میانیاختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← وراثت برونهستهای