کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درمنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درمنه
/de(a)rmane, de(a)ramne/
معنی
گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگهای ریز و بریده و پوشیده از کرکهای سفید، و گلهای خوشهای سرخ یا زردرنگ که بلندیش تا نیممتر میرسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار میرود؛ درمنۀ ترکی؛ علف جاروب؛ ورک؛ یوشن؛ خنجک: ◻︎ به صد دقیقه ز آب درمنه تلخترم / به سخره چشمهٴ خضرم چه خواند آن دریا (خاقانی: ۳۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درمنه
فرهنگ فارسی معین
(دِ یا دَ مَ نِ) (اِ.) گیاهی است خودرو با ساقه راست و محکم و برگ های ریز و بریده که در بیابان ها می روید، از بوته اش جاروب درست می کنند یا در تنورها و کوره ها می سوزانند، شیره اش نیز در طب مورد استفاده قرار می گیرد.
-
درمنه
لغتنامه دهخدا
درمنه . [ دَ م َ ن َ / ن ِ / دَ / دِرَ ن َ / ن ِ ] (اِ) نوعی از گیاه دوائی . (غیاث ) گیاهی است که اسبان را چرانند. (شرفنامه ٔ منیری ). اسم فارسی شیح است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رستنیی که دفع کرم کند. (ناظم الاطباء). ترکی و ارمنی...
-
درمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) de(a)rmane, de(a)ramne گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگهای ریز و بریده و پوشیده از کرکهای سفید، و گلهای خوشهای سرخ یا زردرنگ که بلندیش تا نیممتر میرسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار میرود؛ درمنۀ ترکی؛ علف جا...
-
واژههای مشابه
-
دِرمنه
لهجه و گویش تهرانی
گَوَن کوهی
-
دَرمُنَّه
لهجه و گویش بختیاری
darmonna درمانده.
-
درمنة ترکی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: doromba طاری: deramba طامه ای: -------- طرقی: deramba کشه ای: deramba نطنزی: --------
-
واژههای همآوا
-
دِرمنه
لهجه و گویش تهرانی
گَوَن کوهی
-
دَرمُنَّه
لهجه و گویش بختیاری
darmonna درمانده.
-
جستوجو در متن
-
شیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] ših = درمنه
-
یوشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) yušan = درمنه
-
ارطمیسیا
لغتنامه دهخدا
ارطمیسیا. [ اَ طِ ] (لاتینی ، اِ) درمنه . رجوع به درمنه شود.
-
افیلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'afilun درمنۀ کوهی.