کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درمانگریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مردم گریز
لغتنامه دهخدا
مردم گریز. [ م َ دُ گ ُ ] (نف مرکب ) آدمی بدور. مردم بدور. یالقوزک . (یادداشت مؤلف ). گریزنده و نفور از مردم . که از مصاحبت و معاشرت دیگران پرهیز دارد. وحشی خوی و رمنده ٔ کم معاشرت .
-
باران گریز
لغتنامه دهخدا
باران گریز. [ گ ُ] (اِ مرکب ) چتر. سایه بان : آنچه از چوب و خشت مثل سایبان سازند. بهندی چهجه گویند، از شرح قران السعدین . (غیاث ) (آنندراج ). عاله . (منتهی الارب ). و در المنجد ذیل عاله آمده است : شبه الخیمه یسویها الرجل من الشجر للاستتار من المطر. (...
-
پای گریز
لغتنامه دهخدا
پای گریز. [ ی ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قوه ٔ فرار : نه پای گریز و نه روی ستیز.
-
خوش گریز
لغتنامه دهخدا
خوش گریز. [ خوَش ْ / خُش ْ گ ُ ] (ص مرکب ) آسان گریز. زودگریز. (یادداشت مؤلف ) : زودخیز است و خوش گریز حشرزودزای است و زودمیر شرر.سنائی .
-
گریز زنی
دیکشنری فارسی به عربی
تهرب
-
مردم گریز
دیکشنری فارسی به عربی
عدو البشر
-
انسان گریز
دیکشنری فارسی به عربی
عدو البشر
-
راه گریز
دیکشنری فارسی به عربی
فسحة , منفذ
-
گریز زدن
لهجه و گویش تهرانی
پس از ترک کردن کاری (مانند کشیدن مواد مخدر) ، یکبارکاری را کردن
-
بی درمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bidarmān درد و مرضی که دوا نداشته باشد و قابل معالجه نباشد.
-
therapeutic atmosphere
جَوِّ درمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فضای مطلوبی که در آن درمانگر به مُراجع توجه مثبت غیرمشروط (unconditional positive regard) دارد و مُراجع آزادانه احساسات و هیجانهایش را بروز میدهد
-
refractory
سختدرمان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مقاوم در برابر درمان
-
suppressive therapy
درمان سرکوبگرانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گونهای از رواندرمانی که سازوکارهای دفاعی مُراجع را تقویت میکند و بیشتر بر سرکوب تجارب و احساسات تأکید دارد
-
surface therapy
درمان سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] نوعی رواندرمانی که به جای تمرکز بر کشف و تحلیل انگیزههای ناخودآگاه و زیربنایی، به کاهش فشارهای روانی مُراجع و تعدیل نگرشها و الگوهای رفتاری او میپردازد
-
symptomatic treatment, expectant treatment
درمان علامتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] نوعی درمان که در آن صرفاً به کاهش یا رفع علائم ناراحتکنندۀ بیماری میپردازند بیآنکه علت وجودی آن را برطرف کنند