کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درغو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درغو
لغتنامه دهخدا
درغو. [ دُ ] (اِ) فضله و پس مانده از حلوا که در سبو باقی مانده باشد. (آنندراج ) (از شعوری ).
-
جستوجو در متن
-
زروان
لغتنامه دهخدا
زروان . [ زَ / زُ ] (اِخ ) چند بار زروان در ردیف دیگر ایزدان نام برده شده و از آن فرشته ٔ زمانه ٔ بی کرانه اراده شده . اغلب زروان با صفات «اکرانه » (بی کرانه ) و «درغو خوذاته » آمده که در مینو خرد پازند «زروان درنگ خدای » و در رساله ٔ پارسی علمای اسل...