کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درع باف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درع باف
لغتنامه دهخدا
درع باف . [ دِ ] (نف مرکب ) درع بافنده . زره باف .(ناظم الاطباء). که حرفه ٔ او بافتن زره و درع باشد.
-
واژههای مشابه
-
درع پوش
لغتنامه دهخدا
درع پوش .[ دِ ] (نف مرکب ) درع پوشنده . پوشنده ٔ درع . زره پوش . زره دار. || (ن مف مرکب ) زره پوشیده . پوشیده . بازره . پوشیده به درع . ملبس به درع : مهش مشکسای و شکر می فروش دو نرگس کمانکش دو گل درع پوش . اسدی .دو ره پیل سیصد چو دریا بجوش ز برگستوان...
-
چشم درع
لغتنامه دهخدا
چشم درع . [ چ َ / چ ِ م ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از حلقه ٔدرع . (آنندراج ). حلقه ٔ زره . سوراخ زره : زحلق رمح بجای نفس بجست آتش ز چشم درع بجای مژه برآمد خار.مسعودسعد (ازآنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
فرنگی
لغتنامه دهخدا
فرنگی . [ ف َ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به فرنگ . اروپایی . افرنجی . (یادداشت بخط مؤلف ). اروپایی . مسیحی . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چنانکه تا به قیامت کسی نشان ندهدبجز دهان فرنگی و مشک تاتاری . سعدی .خط ماهرویان چو مشک خطایی سر زلف خوبان چو درع فرنگی ....
-
زراد
لغتنامه دهخدا
زراد. [ زَرْ را ] (ع ص ) زره گر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). زره گر که زره را می سازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زره ساز و زره گر. (ناظم الاطباء). این انتساب اشتغال به اسلحه سازی را افاده می نماید. (از انساب سمعانی ). زره...
-
رقة
لغتنامه دهخدا
رقة. [ رَق ْ ق َ ] (اِخ ) شهری در کنار رود فرات و اکنون خراب و ویران است . (ناظم الاطباء). شهری است بر فرات مقدم دیار ربیعة. (منتهی الارب ). شهر مشهوری است در ساحل فرات از جانب شرقی آن و از آن تا حران که یکی از بلاد جزیره است سه روز راه است . (از معج...
-
جوشن
لغتنامه دهخدا
جوشن . [ ج َ / جُو ش َ ] (اِ) خفتان . (مهذب الاسماء).سلاحی باشد غیر زره چه زره تمام از حلقه است و جوشن حلقه و تنگه ٔ آهن هم باشد. (برهان ) (آنندراج ). معرب آن هم جوشن است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بپوشید تن را بچرم پلنگ که جوشن نبد آنگه آئین جنگ . ...