کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درشتشارششناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
flow equation
معادلۀ شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] معادلهای برای محاسبۀ جریان شاره در لولهها یا مجراها که بهصورت رابطۀ میان خواص شاره (چگالی و چسبندگی)، شرایط محیط (دما یا فشار) و شرایط و هندسۀ لوله و مجرا (قطر و شکل سطح مقطع و میزان همواری سطح داخلی) بیان میشود
-
large nucleus
هستۀ درشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ذرات جامد معلق در جوّ با شعاع 2/0 تا 1 میکرون
-
flow curve, rheogram
منحنی شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] منحنی بهدستآمده از رسم تنش برش در برابر آهنگ برش
-
flow field
میدان شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] توزیع سرعت و چگالی شاره بهصورت تابعی از مکان و زمان
-
flow test
آزمون شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] آزمونی برای ارزیابی یا مطالعۀ رفتار شارشی مذابها یا آمیزههای بسپاری
-
flow rate
آهنگ شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] حجمی از شاره که در واحد زمان از یک مجرا عبور میکند متـ . بده
-
source flow
چشمۀ شارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نقطهای که از آن شاره در همۀ جهتها بهطور یکنواخت جاری میشود متـ . شارشگاه
-
coarse woody debris, CWD, large woody debris, LWD, large organic debris, LOD, down woody debris, DWD, large woody residue
چوبماند درشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تکههای مواد چوبی مرده، درازتر از یک متر و دستکم دارای ده سانتیمتر قطر، مانند تنه و شاخه و تودههای بزرگ ریشه بر روی خاک تودۀ جنگلی یا رودخانهها
-
outflow
برونشارش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جریان خروجی از تنگه یا گذرگاه
-
phenoclast
درشتآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آواری درشت و مشخص در رسوبی ریزدانه
-
phenocryst
درشتبلور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] بلوری نسبتاً بزرگ و مشخص در سنگ
-
acromegaly
درشتپایانکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[دامپزشکی - پاتوبیولوژی] بزرگی غیرعادی بخشهای پایانی بدن، مانند بینی و آرواره و انگشتان دست و پا
-
macrosomia
درشتتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] دارا بودن بیش از چهارهزار گرم وزن در هنگام تولد
-
macrophage
درشتخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] گویچۀ سفید تکهستهای بیگانهخوار درشتی که در بافتها به سر میبرد و از اجسام درشت تغذیه میکند * مصوب فرهنگستان اول
-
macroplankton
درشتدروایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] دروایانی که اندازۀ آنها بین 20 تا 200 میلیمتر است