کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درسه
لغتنامه دهخدا
درسه . [ دَ س َ / س ِ ] (اِ) درسته . بخشیدن . عفو. (برهان ) (آنندراج ). درگذشتن از گناه که به تازیش عفو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
واژههای مشابه
-
درسة
لغتنامه دهخدا
درسة. [ دُ س َ ] (ع اِ) ریاضت .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مشق . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
محاق
واژگان مترادف و متضاد
۱. حالت ماه درسه شبآخرماه ۲. پوشیده، ناپدید ≠ بدر ۳. تربیع
-
تکحیص
لغتنامه دهخدا
تکحیص . [ ت َ ] (ع مص ) محو و ناپدید کردن ، یقال : کحص الکتاب فکحص ؛ ای درسه فدرس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
درپه
لغتنامه دهخدا
درپه . [ دَ پ ِه ْ ] (اِ) رحمت و بخشش و عفو. (برهان ).مغفرت و آمرزش . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف درسه است . (حاشیه ٔ برهان ). || (ص ) ناپیدا. ناپدید.(برهان ). غایب . ناپدیدار. غیرمرئی . (ناظم الاطباء).
-
مدرس
لغتنامه دهخدا
مدرس . [ م ُ رِ ] (ع ص ) سبق گوینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزماینده و تعلیم کننده ٔ درس . (ناظم الاطباء): درس و أدرس الکتاب ؛ درسه . (متن اللغة). رجوع به مُدَرِّس شود.
-
تدارس
لغتنامه دهخدا
تدارس . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم درس خواندن . (زوزنی ). با هم درس خواندن کتاب : تدارسوه ُ حتی حفظوه ُ. تدارَس َ الکتاب َ و اِدّارسه ُ؛ ای درسه ُ و فی الحدیث : «تدارسوا القرآن »؛ ای اقرأوه ُو تعهدوه ُ لئلاتنسوه ُ. (اقرب الموارد). || سبق گفتن . (منتهی...
-
درسته
لغتنامه دهخدا
درسته . [ دَ رَ ت َ / ت ِ ] (اِ) درسه . عفو. رحمت . گذشتن از جرایم . بخشیدن گناه . (برهان ) (از آنندراج ).- درسته کردن ؛ عفو کردن . بخشیدن : هر آنکو کند جرم مجرم درسته کند فضل حق از دمندانْش رسته .رضی الدین علی لالای قزوینی .
-
هاردی
لغتنامه دهخدا
هاردی . (اِخ ) تامس . رمان نویس انگلیسی که در سال 1840 در کنت نشین درسه متولد شد. در آغاز به تحصیل معماری پرداخت ، ولی چون شیفته ٔ ادبیات بود آن را رها کرد. از اولین رمان های او می توان اینها را نام برد: داروهای ناامیدی (1871)، زیر درخت گرین ود (1872...
-
ناظم آباد
لغتنامه دهخدا
ناظم آباد. [ ظِ ] (اِخ ) دهی است از دهات لواسان کوچک بخش افجه ٔ شهرستان تهران . درسه هزارگزی جنوب شرقی گلندوک و به فاصله ٔ سه هزارگزی راه شوسه در دامنه ٔ سردسیری قرار دارد. سکنه ٔ آن 57 نفر است . آبش از رودخانه افجه تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن ...
-
طهنه
لغتنامه دهخدا
طهنه . [ طَ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه در 22 هزارگزی جنوب کرمانشاه و 6 هزارگزی سروناو. دشت و سردسیر با 65 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ مرگ . محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و صیفی و چغندرقند و لبنیات . شغل ...
-
چم کبود
لغتنامه دهخدا
چم کبود. [ چ َ ک َ ](اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: مزرعه ای است که درسه فرسخی مغرب نهاوند، در کنار رودخانه ای که از تویسرکان به نهاوند آمده داخل نهر گاماسب میشود، واقع شده و اراضی مسطح آن استعداد هفت زوج گاو زراعت دارد.این آبادی دارای پنجاه تن سکنه...
-
جز
لغتنامه دهخدا
جز. [ ج َزز ](اِخ ) دهی است به اصفهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دهی است به اصفهان معرب گز. (شرح قاموس ) (ناظم الاطباء). از قرای اصفهان است که ابوحاتم محمدبن ادریس امام حنبلی از آنجا است . (از معجم البلدان ). دیهی است از ناحیت برخوار از توابع اصفها...