کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درستکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درستکاری
دیکشنری
honesty, honor, principle, probity, rectitude, scrupulosity
-
جستوجوی دقیق
-
درستکاری
لغتنامه دهخدا
درستکاری . [ دُ رُ ری ](حامص مرکب ) درستکار بودن . عمل درستکار. درست کرداری . حکمت . (السامی ). || امانت : جامه و زر نهاد حالی پیش کرد روشن درستکاری خویش .نظامی .
-
درستکاری
دیکشنری فارسی به عربی
استقامة
-
جستوجو در متن
-
justnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درستکاری
-
دغلکاری
واژگان مترادف و متضاد
تقلب، حقهبازی، قلاشی ≠ درستکاری
-
صحتعمل
واژگان مترادف و متضاد
درستکاری، راستی، درستی ≠ نادرستکاری
-
شیادی
واژگان مترادف و متضاد
حقهبازی، شارلاتانبازی، کلاهبرداری ≠ درستکاری
-
سپیدکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) نیکوکاری ، درستکاری .
-
راست کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] rāstkāri درستکاری؛ راستی و درستی.
-
درستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dorosti ۱. درست بودن.۲. درستکاری.
-
راستگاری
لغتنامه دهخدا
راستگاری . (حامص مرکب ) عمل راستگار. امانت . درستکاری . راستکرداری . و رجوع به راستگار و راستکاری و درستکاری شود.
-
صداقت
واژگان مترادف و متضاد
خلوص، درستکاری، راستی، راستگویی، صدق، مصادقت ≠ ناراستی
-
پاکدستی
لغتنامه دهخدا
پاکدستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) درستکاری . صحّت عمل .
-
rectitude
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحت، درستکاری، درستی، راستی، صحت عمل، راستگری
-
استقامة
دیکشنری عربی به فارسی
راستکاري , درستکاري , درستي , امانت , ديانت , صداقت