کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درستِ درست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درستِ درست
فرهنگ گنجواژه
خیلی درست.
-
واژههای مشابه
-
دَرَسْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
درس گرفته اي - آموخته اي(دراست از نظر معنا اخص از تعلّم است ، چون اگر چه هر دو به معناي آموختن است ، ولي دراست غالبا در جائي بکار ميرود که انسان از روي کتاب درسي را بگيرد و بخواند تا بياموزد . )
-
likelihood principle
اصل درستنمایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] اصلی ناظر بر این که همۀ اطلاعات موجود در دادهها دربارۀ یک مدل آماری، در تابع درستنمایی (likelihood function) آن قرار دارد متـ . اصل محتملنمایی
-
جستوجو در متن
-
integer
واژهنامه آزاد
درست، شمارۀ درست. زبانزدِ دانشی.
-
right
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست، حق، درست کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، در سمت راست، راست، صحیح، بجا، درست کار، قائم، ذیحق، واقعی، محقق
-
درستر
لغتنامه دهخدا
درستر. [ دُ رُ ت َ ] (ص تفضیلی ) درست تر. تفضیل درست . رجوع به درست شود.
-
عدد صحیح
واژهنامه آزاد
درست شماره، شمارۀ درست. زبانزدِ دانشی. در اِنگارش (ریاضی) اَنبوهۀ (مجموعۀ) درست شماره ها را با N یا Z می نمایانند.
-
integers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عدد صحیح، عدد درست، عدد تام، چیز درست
-
correct
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست، تصحیح کردن، اصلاح کردن، صحیح کردن، تادیب کردن، صحیح، چیز درست
-
inexact
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نادرست، درست نشده، از روی عدم دقت، نا درست
-
righting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست کردن، درست شدن، اصلاح کردن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن
-
یاراد
واژهنامه آزاد
(آذری) ساختن، درست کردن، به بهترین نحو درست کردن، آفریدن.
-
درستار
واژهنامه آزاد
درستاری کننده، درست کننده، درست آورنده، درست آراینده یا درست آرا، وجین کننده، خوب و بد را از هم سوا کننده، بهساز و اصلاحگر، غلط گیر، مصحح، صحیح کننده، و ...