کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دررو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دررو
لغتنامه دهخدا
دررو. [ دَ ](اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع در 6 هزارگزی شمال قدمگاه ، با 4075 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و راه آن مالرو است .مزرعه ٔ مهرآباد جزء این ده است . این ده سابقاً موسوم به ده رود بوده . (از فرهنگ جغراف...
-
دررو
لغتنامه دهخدا
دررو. [ دَرْ، رَ / رُو ] (اِمص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، مخرج . بیرون شد. بیرون شو: این کوچه در رو ندارد؛ بن بست است . (یادداشت مرحوم دهخدا). || پیشرفت . نفاذ. نفوذ در کلام . نفاذ امر: احکام یا حرفهای او دررو ندارد. حرفش همه جا دررو دارد. (یاد...
-
دررو
دیکشنری فارسی به عربی
خروج
-
دررو
لهجه و گویش تهرانی
خروجی،مخارج غیرضروری، بَرج
-
واژههای مشابه
-
بی دررو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bidarro[w] ۱. بنبست.۲. کوچۀ بنبست.۳. آنچه راه فرار یا عبور نداشته باشد.۴. بخار یا حرارتی که در دستگاهی جمع شود و راه خروج نداشته باشد.
-
adiabatic
بیدَررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فرایندی که در طی آن هیچ گرمایی گرفته یا داده نمیشود
-
بی دررو
لغتنامه دهخدا
بی دررو. [ دَرْ، رَ / رُو ] (ص مرکب ) (از: بی + در + رو) بی دررفت . بی مفر. بی مخرج . بن بست : کوچه ٔ بی دررو. رجوع به دررو شود. || (اِ مرکب ) (اصطلاح فیزیک ) گرمائی که در دستگاهی بکاررود و از آن هیچ کاسته نشود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
adiabatic curve
خم بیدررو، منحنی بیدررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← نمودار بیدررو
-
adiabatic invariant
ناوردای بیدررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر کمیت فیزیکی که علیرغم تغییرات فضایی یا زمانی سامانۀ دربرگیرندهاش بدون تغییر بماند
-
adiabatic chart
نمودار بیدررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] منحنی نمایش تغییرات حجم و فشار سامانه در فرایند بیدررو متـ . خم بیدررو، منحنی بیدررو adiabatic curve
-
adiabatic saturation pressure
فشار اشباع بیدَررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] فشاری که در آن بستههوای مرطوب با انبساط بهصورت بیدَررو خشک، به سیری میرسد متـ . فشار میعان condensation pressure فشار میعان بیدَررو adiabatic condensation pressure
-
adiabatic condensation pressure
فشار میعان بیدَررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← فشار اشباع بیدَررو
-
adiabatic demagnetization
وامغناطش بیدررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← سرمایش مغناطیسی
-
منحنی بیدررو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← نمودار بیدررو