کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درد و مرض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
adenalgia, adenodynia
غدهدرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] دردناک شدن هریک از غدههای بدن
-
درد دادن
لغتنامه دهخدا
درد دادن . [ دَ دَ ](مص مرکب ) درد رساندن . قرین درد ساختن : چون مرا دردی دهد زنجیر عنبربار یارلعل شکربار او آن درد را درمان کند.امیرمعزی (از آنندراج ).
-
درد رسانیدن
لغتنامه دهخدا
درد رسانیدن . [ دَ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) تعذیب کردن . رنج دادن . اذیت کردن . (ناظم الاطباء). ایلام . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
استخوان درد
لغتنامه دهخدا
استخوان درد. [ اُ ت ُ خوا / خا دَ] (اِ مرکب ) وجع عظام .
-
پشت درد
لغتنامه دهخدا
پشت درد. [ پ ُ دَ ] (اِ مرکب ) وجعالظهر. ظَهَر. (منتهی الارب ).
-
دل درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [مجاز] deldard دردی که در معده یا رودهها پیدا شود؛ درد شکم.
-
دندان درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) dandāndard دردی که در یکی از دندانها پیدا شود؛ درد دندان.
-
سینه درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) sinedard دردی که در هر قسمت سیستم تنفس به ویژه ریهها احساس شود.
-
شکم درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) šekamdard درد شکم؛ دردی که به علتی در معده یا روده پیدا شود.
-
صاحب درد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] sāhebdard دردمند؛ مصیبتزده: ◻︎ گر بُوَد در ماتمی صد نوحهگر / آه صاحبدرد را باشد اثر (عطار: ۳۷۸).
-
درد سخت
دیکشنری فارسی به عربی
اجهاد , مقص
-
درد گوش
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاذن
-
گوش درد
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاذن
-
دندان درد
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاسنان
-
درد دندان
دیکشنری فارسی به عربی
وجع الاسنان