کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردمندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دردمندی
/dardmandi/
معنی
۱. درد داشتن.
۲.بیماری؛ رنجوری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیماری، تالم، توجع، دردآلودگی، علت، مرض ≠ تندرستی، صحت
دیکشنری
distress
-
جستوجوی دقیق
-
دردمندی
واژگان مترادف و متضاد
بیماری، تالم، توجع، دردآلودگی، علت، مرض ≠ تندرستی، صحت
-
دردمندی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - درد داشتن . 2 - بیماری .
-
دردمندی
لغتنامه دهخدا
دردمندی . [ دَ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دردمند. درد داشتن . دردمند بودن . || رنج . آزار. اندوه . حزن . (ناظم الاطباء) : گویند مرا چرا نخندی گریه ست نشان دردمندی . نظامی .دردمندی ّ من سوخته ٔ زار و نزارظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست . ح...
-
دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dardmandi ۱. درد داشتن.۲.بیماری؛ رنجوری.
-
جستوجو در متن
-
دردمانی
لغتنامه دهخدا
دردمانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) دردمندی . و رجوع به دردمندی شود.
-
رنجوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ranjuri بیماری؛ دردمندی.
-
سقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saqām ۱. بیمار شدن.۲. بیماری؛ دردمندی.
-
الم
واژگان مترادف و متضاد
۱. داء، دردمندی، درد ۲. تعب، رنج
-
تالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] ta'allom ۱. دردمند شدن؛ آزرده شدن.۲. دردناک شدن.۳. دردمندی.
-
تفجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafajjo' ۱. دردمند شدن.۲. دردمندی از سختی و بلا و اندوه.
-
توجع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندوهمندی، تالم، دردمندی، دردناکی ≠ سلامت ۲. دردناک شدن، دردمند شدن، نالیدن
-
تألم
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) اندوهگین شدن ، دردمندی نمودن .
-
کنشا
لغتنامه دهخدا
کنشا. [ ک ُ ن ِ ] (اِ) تیرک زدن اعضاء به سبب دردمندی . (فرهنگ رشیدی ). رجوع به کنشک شود.
-
بیماری
واژگان مترادف و متضاد
درد، دردمندی، رنجوری، عارضه، علت، علیلی، کسالت، مرض، مریضی، ناخوشی ≠ سلامت، صحت