کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردست
لغتنامه دهخدا
دردست . [ دَ دَ ] (ص مرکب ) موجود و مهیا. (آنندراج ). آماده . حاضر. مهیا. (ناظم الاطباء).- در دست دادن ؛ تسلیم کردن . (ناظم الاطباء).- || غدر و خیانت نمودن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دردست داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
قبضة
-
جستوجو در متن
-
requirements
نیازها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ خواستهها و شرایطی که سامانۀ نرمافزاری دردستتولید باید برآورده سازد
-
drop test 2
آزمون رَهش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] آزمونی که در آن مدل هواپیمای دردستساخت از بالون یا بالگَرد یا در تونل فروچرخش برای بررسی فروچرخش یا مشخصههای دیگر رها میشود
-
trend extrapolation, trend projection
برونیابی روند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] استمرار یک تحول در آینده بهکمک مدلسازی ریاضی با این فرض که تغییرات پدیدۀ دردستمطالعه در چارچوب پیشین خواهد بود
-
critical uncertainty
عدم قطعیت بحرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مسائلی دربارۀ آیندۀ یک پدیده که پیشبینی آن دشوار است، ولی تأثیر چشمگیری بر موفقیت برنامههای دردستاجرا دارد
-
دستوان
لغتنامه دهخدا
دستوان . [ دَس ْت ْ ] (اِ مرکب ) دستبان . ساعدبند. ساعدی آهنین که روز جنگ دردست کنند. دستانه . دستوانه . رجوع به دستوانه شود.
-
توفر دواعی
لغتنامه دهخدا
توفر دواعی . [ ت َ وَف ْ ف ُ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اسم مرکب ) نزد شعرا آن است که چیزی راذکر کنند که برای تحصیل آن جمیع اسباب بود. مثال :بر کشتن من رسیده ای مست ای کافر ترک تیغ دردست .(کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
زخمه گرفتن
لغتنامه دهخدا
زخمه گرفتن . [ زَ م َ / م ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) مضراب دردست گرفتن . کنایه از آغاز نواختن ساز کردن . شروع بنوازندگی کردن : شراب خواست و بیاوردند و مطربان زخمه گرفتند و نشاط بالا گرفت . (تاریخ بیهقی ).
-
پلوتوس
لغتنامه دهخدا
پلوتوس . [ پْلو / پ ُ ] (اِخ ) در اساطیر یونان رب النوع ثروت پسردِمِتر و ژاسیون یا پسر ایرن یعنی صلح . تمثال او را به شکل کودکی حامل مال یا بصورت پیرمردی کور، کیسه دردست تصویر میکردند.
-
فاخری
لغتنامه دهخدا
فاخری . [ خ ِ ] (اِخ ) شاعری است باستانی که از زمان و سرگذشت او آگاهی دقیقی دردست نیست . اسدی در لغت فرس بیتی از او در شاهد واژه ٔ «گراز» بمعنی کوزه و قنینه آورده است : با نعمت تمام به درگاهت آمدم امروز با گرازی و چوبی همی روم .رجوع به لغتنامه ٔ اسدی...
-
پیرهن چاک
لغتنامه دهخدا
پیرهن چاک . [ رَ / پیرْ هََ ] (ص مرکب ) که پیراهن وی دریده باشد. || جامه بتن دریده از مستی . مست ِ دریده پیراهن : زلف آشفته و خوی کرده وخندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی دردست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیمشب مست ببالین من آمد بنشست ....
-
پانیازیس
لغتنامه دهخدا
پانیازیس . (اِخ ) پسر پلیارخس از کسان هردُت . وی در حدود 457 به امر لیگدایلس جبار کشته شد. او را منظومه ای به نه هزار بیت و منظومه ای به هفت هزار بیت بوده است . اولی در اعمال پهلوانی هرکول و دومی در تاریخ یونی ها و از قسمت اول پاره ای قطعات دردست است...