کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دردر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دَ دَ ] (اِ، ق ) در زبان اطفال ، بیرون خانه . کوچه . کوی . مهمانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). دَدَر.
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دَ دَ ] (اِ، ق ) درون در و دم در. (ناظم الاطباء).
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دِ دِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز لرزش اندام .- دردر لرزیدن ؛ دیک دیک لرزیدن . دیک و دیک لرزیدن .
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دُ دُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت ذوات النفخ . حکایت صوت سرنا. نام آواز سرنا. آواز سورنای و جز آن . (یادداشت مرحوم دهخدا).- دردر کردن ؛ به همه گفتن . افشا کردن . علنی کردن . چیزی راکه افشای آن نیکو نیست همه جا و به همه کس گفتن . (یادداشت مرحوم دهخ...
-
دردر
لغتنامه دهخدا
دردر. [ دُ دُ ] (ع اِ) نشستگاه دندان طفل پیش از برآمدن ، یا عام است . (منتهی الارب ). ریشه های دندان کودک . (از اقرب الموارد). ج ، دَرادِر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). در مثل گویند: اءُعییتنی باشُر فکیف بدردر؛ در جوانی از من نصیحت نپذیرفتی پس چگون...
-
واژههای مشابه
-
دِردِر
لهجه و گویش تهرانی
صدای شکافتن و جر دادن
-
دُردُر نقاره
لهجه و گویش تهرانی
رسوائی، پر سروصدا بودن واقعه
-
واژههای همآوا
-
دِردِر
لهجه و گویش تهرانی
صدای شکافتن و جر دادن
-
جستوجو در متن
-
درادر
لغتنامه دهخدا
درادر. [ دَ دِ ] (ع اِ) ج ِ دردر. رجوع به دردر شود.
-
دردری
لغتنامه دهخدا
دردری . [ دَ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دردر. دَدری . رجوع به دردر و ددری شود.
-
کِل، ()زدن،کلکله
لهجه و گویش تهرانی
صدایی مقطع وبلند که زنها با تکان دادن زبان بین لبها دردر میاورند
-
درداء
لغتنامه دهخدا
درداء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدرد. بی دندان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُرْد. (از اقرب الموارد). || ناقة درداء؛ ماده شتر کلان سال ، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب ). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خ...