کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخوش
لغتنامه دهخدا
درخوش . [دَ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) شوق . اشتیاق . (برهان ) (آنندراج ). خواهش . آرزو. میل . محبت . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
درخش
لغتنامه دهخدا
درخش . [ دَ خ ُ ] (ص ) درخور. لایق . سزاوار. || (اِ) شوق . اشتیاق . (برهان ). رجوع به درخوش شود.
-
شعشع
لغتنامه دهخدا
شعشع. [ ش ُ ش ُ ] (ع اِ صوت ) (از «ش وع ») کلمه ای است که در خشنودی و شعف از رضامندی و صبر و تفویض گویند. (ناظم الاطباء). امراست بر تحریض بر قناعت و صبر بر تنگی عیش و تطویل شعر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || درخوش آیندی از بلند شدن مویها گویند...