کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخواست كرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخواست كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استدعى ، استقضى ، استنجع
-
واژههای مشابه
-
request for information, RFI
درخواست اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] سندی که در آن خریدار از تأمینکنندۀ بالقوه میخواهد تا اطلاعاتی را دربارۀ کالا یا خدمات یا توانمندیهای خود ارائه کند
-
change request
درخواست تغییر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] درخواست افزایش یا کاهش گسترۀ کار و اصلاح خطمشیها و فرایندها و برنامهها و رویهها و تغییر هزینه و بودجه یا اصلاح برنامههای زمانی
-
access request
درخواست دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] پیامی که آغازگر دسترسی برای شروع دسترسی میفرستد
-
request for qualification, RFQ1
درخواست صلاحیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] سندی که در آن از تأمینکنندگان کالا یا خدمات خواسته میشود برای احراز صلاحیت شرکت در مناقصه توانمندیها و امتیازات خود را اعلام کنند
-
request for quotation, request for quote, RFQ2
درخواست قیمت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] سندی که در آن قیمت کالا یا خدمات از تأمینکنندگان استعلام میشود
-
application form
درخواستنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] برگ چاپی درخواست
-
interrupt request
درخواست وقفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نشانک/ سیگنالی که برنامۀ جاری را قطع و برنامۀ ضروریتری را به کار میاندازد
-
درخواست کردن
لغتنامه دهخدا
درخواست کردن . [ دَ خوا / خا ک َدَ ] (مص مرکب ) استدعا کردن . التماس کردن . خواهش کردن . از روی نیاز سؤال کردن . تقاضا کردن . توسل . الحاح . (تاج المصادر بیهقی ) : درخواست می کند امیرالمؤمنین از خداوندتعالی که صاحب منزلت سازد امام پاک القادرباللّه ...
-
درخواست نامه
لغتنامه دهخدا
درخواست نامه . [دَ خوا / خا م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) عریضه . عرض حال .
-
درخواست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استجد , انطبق , تذرع , صل , عريضة , عظم
-
درخواست نامه
دیکشنری فارسی به عربی
طلب
-
درخواست دهنده
دیکشنری فارسی به عربی
مقدم الطلب
-
درخواست عقبنشینى
دیکشنری فارسی به عربی
استجلاء