کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخصوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درخصوص
مترادف و متضاد
بابت، درباب، راجع
برابر فارسی
پیرامون
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخصوص
واژگان مترادف و متضاد
بابت، درباب، راجع
-
درخصوص
فرهنگ واژههای سره
پیرامون
-
واژههای همآوا
-
در خصوص
فرهنگ واژههای سره
درباره
-
جستوجو در متن
-
راجعبه
واژگان مترادف و متضاد
درباب، درباره، درخصوص
-
درباب
واژگان مترادف و متضاد
درباره، درحق، درخصوص، درمورد، راجعبه
-
درباره
واژگان مترادف و متضاد
درباب، درباره، درحق، درخصوص، درزمینه، درمورد، راجعبه
-
تی گیر
واژهنامه آزاد
یعنی درب را بکش، بیشتر درخصوص کشیدن و باز کردن بکار میرود
-
بابت
واژگان مترادف و متضاد
۱. از باب، بهخاطر، برای، درخصوص، راجع ۲. بهحساب، درعوض ۳. جهت، حیث، فقره ۴. سبب، علت
-
بابت
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . بابة ] ( اِ.) 1 - شایسته ، سزاوار، درخور. 2 - از باب ، در عوض ، درخصوص . 3 - هم طراز، نظیر.
-
جر
لغتنامه دهخدا
جر. [ ج َرر ] (اِخ ) موضعی است به احد و در آنجا غزوه ٔ احد میان پیغمبر اکرم (ص ) و قریش روی داد. عبداﷲبن زبعری گوید : ابلغاحسان عنی مألکاًفقریض الشعر یشفی ذا الغلل کم تری بالجر من جمجمةو اکف قد اترّت و رجل .و ابیات زیر را حجاج بن علاط سلمی در مدح عل...
-
شیرالی
واژهنامه آزاد
طایفه شیرالی از ایل بختیاری شاخه چهارلنگ است. که خواستگاه اصلی این طایفه شهر قلعه تل (بین ایذه و باغملک) می باشد.و پس از گذر زمان به مناطقی چون سلطان آباد رامهرمز وهلیساد سپس بخش عمده ای از شهرستان شوشتر و شهرهای دیگر(آبادان- هندیجان-آغاجاری-گتوند-اه...
-
ناحوم
لغتنامه دهخدا
ناحوم . (اِخ ) ناحوم (به معنی تسلی ) او هفتمین انبیاء اصغر است . طور و طرز ناحوم نامعلوم است مگر اینکه او در القوش متوطن بوده و محتمل است که القوش قریه ای باشد که در محال جلیل واقع بوده . نبوتش حاکی یک مطلب و در سه باب مندرج است از آنجمله در خصوص انه...
-
نجم الدین کبری
لغتنامه دهخدا
نجم الدین کبری . [ ن َ مُدْ دی ن ِ ک ُ را ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمد خیوقی خوارزمی ، مکنی به ابوالجناب و ملقب به نجم الدین و طامةالکبری و معروف به شیخ نجم الدین کبری . مؤسس سلسله ٔ کبرویه . از مشاهیر عرفا و اکابر صوفیان قرن ششم و هفتم هجری است نجم ا...