کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درخشان شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درخشان شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ابهج
-
واژههای مشابه
-
درخشان کردن
لغتنامه دهخدا
درخشان کردن . [ دُ / دَ / دِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نورانی کردن . تاباندن .روشن کردن . زدودن تیرگی و تابناک کردن : کنون باتو آیم به درگاه اوی درخشان کنم تیره گون ماه اوی . فردوسی .بدو گفت خسرو که با رنج تودرخشان کنم زین سخن گنج تو. فردوسی .چوپیدا شود...
-
الماس درخشان
دیکشنری فارسی به عربی
رائع
-
درخشان وزودگذر
دیکشنری فارسی به عربی
هائل
-
درخشان کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضي
-
درخشان ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
منور
-
رنگ یا نور درخشان
دیکشنری فارسی به عربی
حريق
-
شعله درخشان یا اتش مشتعل
دیکشنری فارسی به عربی
حريق
-
سخت و درخشان (مانند الماس)
دیکشنری فارسی به عربی
صلب
-
جستوجو در متن
-
brighten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن شدن، روشن کردن، درخشان شدن، زرنگ کردن
-
brightens
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن می شود، روشن کردن، درخشان شدن، زرنگ کردن
-
brightened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روشن است، روشن کردن، درخشان شدن، زرنگ کردن
-
توقد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavaqqod ۱. افروخته شدن آتش؛ شعلهور شدن آتش.۲. درخشان شدن.۳. آتش افروختن.