کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درجة فهرنهايتية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درجة فهرنهايتية
معنی
درجه حرارت فارنهايت
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
درجة فهرنهايتية
دیکشنری عربی به فارسی
درجه حرارت فارنهايت
-
واژههای مشابه
-
درجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایه، رتبه، مرتبه ۲. حد، میزان ۳. جایگاه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب، ۴. پله، نردبان
-
درجه
فرهنگ واژههای سره
زینه، پایه، دسته، جایگاه، میزان
-
درجه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ جِ) [ ع . درجة ] (اِ.) 1 - پایه ، رتبه . 2 - نردبان . 3 - حد و اندازة چیزی . 4 - مقام ، منزلت . 5 - مرتبة نظامی . 6 - واحد اندازه گیری زاویه و کمان معادل 1360 یک دور کامل . 7 - بالاترین توان مجهول در هر معادله پس از تبدیل معادله به ساده ترین ص...
-
درجه
لغتنامه دهخدا
درجه . [ دَ رَ ج َ ] (ع اِ) درجة. پله . (ناظم الاطباء). نردبان . سلم . مرقات . زینه . پایه . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به درجة شود. || پایگاه و پایه . (غیاث ). پایه . و مرتبه . (کشاف اصطلاحات الفنون ). پایگاه . (مجمل اللغة). رتبه . مرتبه . جاه . ...
-
درجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: درجَة، جمع: دَرَجات] dara(e)je ۱. پایه؛ پله.۲. رتبه؛ مرتبه.۳. هر یک از تقسیمات یک وسیله مثل بارومتر و ترمومتر یا چیز دیگر که به چند قسمت تقسیم شده باشد.۴. (ریاضی) یک جزء از ۳۶۰ جزء محیط دایره.۵. (نظامی) مقام و رتبۀ نظامی: درجهٴ سرهنگی.
-
دَرَجَةً
فرهنگ واژگان قرآن
درجه و مرتبه صعودي (درج به معني "پله "را در جائي بکار ميبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند )
-
درجه
دیکشنری فارسی به عربی
تدريج , خطوة , درجة , سبيکة , طول , علامة , مقياس , نقطة , وتد
-
هم درجه
فرهنگ واژههای سره
همتراز
-
هم درجه
لغتنامه دهخدا
هم درجه . [ هََ دَ رَ ج َ / ج ِ ] (ص مرکب ) برابر.مساوی . هم پایه . (یادداشت مؤلف ). هم رتبه . هم شأن .
-
class 1
درجه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هریک از سطوح خدمات مسافرتی بر مبنای کیفیت و کمیت خدمات
-
rate 2
درجه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ملاک سنجش کیفیت کالا یا خدمات
-
degree of freedom
درجۀ آزادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] تعداد واحدهای اطلاع مستقل در یک نمونه در برآورد یک پارامتر یا محاسبۀ یک آماره
-
degree of saturation, volume to capacity ratio
درجۀ اشباع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت جریان ورودی به ظرفیت در یک چرخۀ جریان