کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
درجه بندی
لغتنامه دهخدا
درجه بندی . [ دَ رَ ج َ / ج ِ ب َ ] (حامص مرکب ) چیزی را به درجات و طبقات تقسیم کردن .
-
درجه دار
لغتنامه دهخدا
درجه دار. [ دَ رَ ج َ / ج ِ ] (نف مرکب ) درجه دارنده . دارای درجه و رتبه . || مدرّج . دارای تقسیمات جزئی ، چون خطکش درجه دار. || (اصطلاح نظامی ) فردی با درجه ٔ فروتر از ستوان سومی . (از سرجوخه تا استوار).
-
درجة فهرنهايتية
دیکشنری عربی به فارسی
درجه حرارت فارنهايت
-
درجة مئوية
دیکشنری عربی به فارسی
سانتيگراد , صدبخشي
-
درجة الحرارة
دیکشنری عربی به فارسی
دما , درجه حرارت
-
درجه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] dara(e)jebandi تقسیم کردن چیزی به چند درجه یا طبقه.
-
درجه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] dara(e)jedār ۱. دارای درجه؛ آنچه به چند درجه تقسیم شده.۲. (اسم، صفت فاعلی) (نظامی) آنکه دارای رتبۀ نظامی باشد، از سرجوخه تا استوار.
-
منتها درجه
دیکشنری فارسی به عربی
ارتفاع , ذروة , رييس , قمة
-
درجه دوم
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , من الدرجة الثانية , من قبل
-
درجه کشش
دیکشنری فارسی به عربی
جاذبية
-
درجه بندی
دیکشنری فارسی به عربی
تحديد , تدريج
-
درجه باشلیه
دیکشنری فارسی به عربی
بکالوريا
-
درنهمین درجه
دیکشنری فارسی به عربی
تسع
-
درجه نظامی
دیکشنری فارسی به عربی
سرية
-
درجه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
رتبة