کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دربندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خاقانی
لغتنامه دهخدا
خاقانی . (اِخ ) ابراهیم دربندی . رجوع به ابراهیم دربندی شود.
-
شیخ شاه
لغتنامه دهخدا
شیخ شاه . [ ش َ ] (اِخ ) لقب ابراهیم شروانی دربندی . رجوع به ابراهیم دربندی شود.
-
چملان
لغتنامه دهخدا
چملان . [چ َ ] (اِخ ) نام دربندی در اصفهان . (ناظم الاطباء).
-
ابراهیم خاقانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم خاقانی . [ اِ م ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم دربندی شود.
-
ابراهیم شروانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم شروانی . [ اِ م ِ ش َرْ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم دربندی شود.
-
جمیل
لغتنامه دهخدا
جمیل . [ ج َ ] (اِخ ) درب جمیل ، دربندی است ببغداد. (منتهی الارب ).
-
ملاآقا
لغتنامه دهخدا
ملاآقا. [ م ُل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به فاضل دربندی و دربندی در همین لغت نامه و ریحانةالادب ج 2 ص 14 و معجم المطبوعات ج 2 ص 1789 شود.
-
بوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: پوش] (زیستشناسی) buš درختی با برگهای شبیه برگ حنا و تخمهای زردرنگ شبیه شاهدانه که برگ آن مصرف دارویی دارد؛ بوش دربندی.
-
بوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) [ معر. ] گیاهی که از آن شیاف سازند و سابقاً آن را از «دربند» می آوردند و بوش دربندی می گفتند.
-
بوش
لغتنامه دهخدا
بوش . (اِ) شیافی باشد که از دربند می آورند و آنرا بوش دربندی میخوانند. گویند آن رستنی باشد که در ملک ارش بهم میرسد. و آنرا می کوبند و شیاف ساخته می آورند. سرد و خشک است در اول ، ورمهای گرم را نافع باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). گیاهی که از آن شیاف سا...
-
در تازیان
لغتنامه دهخدا
در تازیان . [ دَ رِ ] (اِخ ) جائی است [ از حدود خراسان ] که اندر دربندی است میان دو کوه و بر او دری است که کاروان بدان در بیرون شوند و آن بند مأمون خلیفه کرده است . (حدود العالم ).
-
درگشائی
لغتنامه دهخدا
درگشائی . [ دَ گ ُ ] (حامص مرکب ) درگشودن . افتتاح در. باز و گشاده داشتن در. مفتوح داشتن باب . بازداشتن در خانه ، حفظ اعتبار و حیثیت وشخصیت و سابقه ٔ خانوادگی یا دیوانی را : هنرآموز کز هنرمندی درگشائی کنی نه دربندی .نظامی .
-
شادران
لغتنامه دهخدا
شادران . [ دُ ] (اِخ ) بر وزن و معنی شابران است که نام دربندی از ولایت شروان باشد. (برهان قاطع). مصحف شاوران . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به شابران و شاوران شود.
-
ناصر
لغتنامه دهخدا
ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) (امیر...) شمس الملک . ممدوح یوسف بن محمد دربندی و امیر حمیدالدین احمد کشائی است . رجوع به لباب الالباب ج 1 ص 108 شود.
-
چچی
لغتنامه دهخدا
چچی . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «دو قریه است از محال قبه . در سال 1225 هَ . ق . شیخعلی خان دربندی درین محل از قشون روس شکست خورد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 214).