کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دراییدن
/darāy(')idan/
معنی
۱. گفتن؛ سخن گفتن؛ سخن سر کردن: ◻︎ کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چربگویان آنجا شوند کند زبان (فرخی: ۳۲۷).
۲. آواز کردن؛ بانگ برآوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراییدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ دَ) (مص ل .) سخن گفتن ، سخنِ بی معنی گفتن .
-
دراییدن
لغتنامه دهخدا
دراییدن . [ دَ دَ ] (مص ) درائیدن . گفتن . (برهان ). سخن گفتن . حرف زدن . بیان کردن . (از ناظم الاطباء) : منگر سوی آن کسی که زبانش جز خرافات و فریه ندراید. ناصرخسرو.درم داری که از سختی درایدسر و کارش به بدبختی گراید. نظامی .نزاری ، ز پاکیزه کاران درا...
-
دراییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: drāyitan] [قدیمی] darāy(')idan ۱. گفتن؛ سخن گفتن؛ سخن سر کردن: ◻︎ کسی که ژاژ دراید به درگهی نشود / که چربگویان آنجا شوند کند زبان (فرخی: ۳۲۷).۲. آواز کردن؛ بانگ برآوردن.
-
دراییدن
دیکشنری فارسی به عربی
تکلم
-
واژههای مشابه
-
هرزه دراییدن
لغتنامه دهخدا
هرزه دراییدن . [ هََ زَ / زِ دَ دَ ] (مص مرکب ) هرزه گفتن . بیهوده گویی کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
speak
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحبت، صحبت کردن، سخن گفتن، حرف زدن، تکلم کردن، گفتگو کردن، سخنرانی کردن، دراییدن
-
درای
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ دراییدن) [قدیمی] darāy ۱. =دراییدن۲. دراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): هرزهدرای، یاوهدرای.
-
هقو
لغتنامه دهخدا
هقو. [ هََ ق ْوْ ] (ع مص )بیهوده گفتن . || هذیان دراییدن . || افسرده و تباه کردن دل کسی را. (منتهی الارب ).
-
هذی
لغتنامه دهخدا
هذی . [ هََ ذْی ْ ] (ع مص ) بیهوده دراییدن از بیماری و خواب . (منتهی الارب ). تکلم غیرمعقول از بیماری یا جز آن . (اقرب الموارد).
-
لخی
لغتنامه دهخدا
لخی . [ ل َ خا ] (ع مص )بیهوده بسیار گفتن و هرزه دراییدن . (منتهی الارب ).
-
هجیری
لغتنامه دهخدا
هجیری . [ هَِ ج ْ جی را ] (ع مص ) هذیان دراییدن در خواب و مرض و پریشان گفتن . || (اِ) خوی و عادت . || حال . (منتهی الارب ).
-
تکلم
دیکشنری عربی به فارسی
دراييدن , سخن گفتن , حرف زدن , صحبت کردن , تکلم کردن , گفتگو کردن , سخنراني کردن , پره چرخ , ميله چرخ , اسپوک , ميله دار کردن , محکم کردن
-
درایش
لغتنامه دهخدا
درایش . [ دَ ی ِ] (اِمص ) اسم مصدر از دراییدن . تأثیر. اثر کردن . (برهان ) (آنندراج ). سرایت . (ناظم الاطباء) : همه آزمایش همه پرنمایش همه پردرایش چو گرگ طرازی .مصعبی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 384).