کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
درایه
/derāye/
معنی
۱. = درایت
۲. (اسم) در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کردهاند بحث میکند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
entry, component of matrix, element of matrix
درایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هریک از اجزای سازندۀ یک ماتریس
-
درایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) derāye ۱. = درایت۲. (اسم) در حدیث، علمی که دربارۀ احادیثی که از پیغمبر اسلام نقل کردهاند بحث میکند تا معلوم شود کدام یک درست و کدام نادرست است.
-
واژههای مشابه
-
درایة
لغتنامه دهخدا
درایة. [ دِ ی َ ] (ع مص ) دانستن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). دانستن چیزی را، یا دانستن به نوعی از حیله . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دری . دریة. دریان . || درایت . درایه . علم به چیزی ، وگویند علم به چیزی با تکلف و حیله ....
-
minor of an element of a determiniant
کهاد درایهای از دترمینان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دترمینانی که از حذف سطر و ستون متناظر با درایۀ مفروض در یک دترمینان به دست آمده باشد
-
جستوجو در متن
-
permutation matrix
ماتریس جایگشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی مربعی که درایههای آن در هر سطر یا هر ستون صفر است، بهجز یک درایه که برابر با یک است
-
adjoint matrix
ماتریس الحاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی که هر درایۀ آن برابر همعامل (cofactor) متناظر آن درایه در ماتریس ترانهادهاش (transposed matrix) باشد
-
identity matrix
ماتریس همانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریس مربعی که تمام درایههای قطر اصلی آن برابر یک است و سایر درایههای آن همگی صفرند
-
complex conjugate of a matrix
مزدوج مختلط ماتریس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی که درایههای آن مزدوج مختلط درایههای متناظر ماتریس مفروض است
-
transvection
ترابُرد 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی مربعی که همۀ درایههای واقع بر قطر اصلی آن برابر یک و دیگر درایههای آن بهجز یکی از آنها همگی برابر صفرند
-
ورودیه
واژهنامه آزاد
پذیرانه، درآیه.
-
null matrix, zero matrix
ماتریس صفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ماتریسی که همۀ درایههای آن صفر است
-
minor
کهاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای درایهای از یک ماتریس مربع، دترمینان ماتریسی که از حذف سطر و ستونِ شاملِ آن درایه به دست میآید
-
دریان
لغتنامه دهخدا
دریان . [ دَ رَ / دِرْ ] (ع مص ) درایة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به درایة شود.