کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دراهم
/darāhem/
معنی
=دِرهم
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراهم
فرهنگ فارسی معین
(دَ هِ) [ ع . ] (اِ.) جِ درهم .
-
دراهم
لغتنامه دهخدا
دراهم . [ دَ هَِ ] (ع اِ) ج ِ دِرهَم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). درمها. سکه های نقره . دراهیم : و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزاهدین . (قرآن 20/12). و او را به بهایی اندک ، به چند درهم شمرده شده فروختند، و در اوبی تمایل بودند. عب...
-
دراهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ دِرهَم] [قدیمی] darāhem =دِرهم
-
واژههای مشابه
-
دَرَاهِمَ
فرهنگ واژگان قرآن
درهمها (درهم:پول خردي از جنس نقره بوده که در قديم ميان مردم رواج داشته)
-
واژههای همآوا
-
دَرَاهِمَ
فرهنگ واژگان قرآن
درهمها (درهم:پول خردي از جنس نقره بوده که در قديم ميان مردم رواج داشته)
-
جستوجو در متن
-
دراهیم
لغتنامه دهخدا
دراهیم . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دِرهَم .(اقرب الموارد). دراهم . رجوع به درهم و دراهم شود.
-
مَعْدُودَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
چند-اندک - کم شمار ( دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ : چند درهمی - درهمهایی چند )
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زُق ْ ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ی ») توده ٔ دراهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توده ٔ دراهم و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
صلافح
لغتنامه دهخدا
صلافح . [ص َ ف ِ ] (ع اِ) دراهم ، واحد ندارد. (منتهی الارب ).
-
شنفلة
لغتنامه دهخدا
شنفلة. [ ش َ ف َ ل َ ] (ع مص ) دراهم برآوردن در مطالبه . (منتهی الارب ). برآوردن دراهم را جهت دفع احتیاج . (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد شنقلة آمده است . و رجوع به شنقلة شود.
-
مجربة
لغتنامه دهخدا
مجربة. [ م ُ ج َرْ رَ ب َ ] (ع ص ) مؤنث مجرب . ج ، مجربات . رجوع به مجرب و مجربات شود. || دراهم مجربة؛ دراهم موزون . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). درمهای موزون . (ناظم الاطباء).
-
نقدین
لغتنامه دهخدا
نقدین . [ ن َ دَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نقد. دراهم و دنانیر. (یادداشت مؤلف ).