کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دراننده
/darānande/
معنی
پارهکننده؛ چاکدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراننده
لغتنامه دهخدا
دراننده . [ دَ / دِ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) درنده : گر نبودش کار از الهام اله او سگی بودی دراننده نه شاه .مولوی .
-
دراننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] darānande پارهکننده؛ چاکدهنده.
-
جستوجو در متن
-
درادوزا
فرهنگ فارسی معین
(دَ رّ) (ص فا.) 1 - دراننده و دوزنده . 2 - باتجربه ، کارکشته .
-
درادوزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] darrāduzā ۱. دراننده و دوزنده.۲. کسی که خوب ببرد و خوب بدوزد.۳. [مجاز] شخص باتجربه و دانا که هرگاه کار خطا و ناصواب از او سر بزند بهزودی و خوبی اصلاح کند: ◻︎ خهخه ای دلبر درادوزا / خوب میدرّی و خوش میدوزی (کمالالدیناسماعیل: ۷۲۵)...
-
اله
لغتنامه دهخدا
اله . [ اِ لاه ] (ع اِ) پرستیده . بمعنی مألوه است ، و هر پرستیده اله باشد نزد پرستنده ٔ آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). معبود مطلقاً، بحق یا بباطل . ج ، آلِهَة. (از اقرب الموارد) : ما در این گفتگو که از یک سوشد ز ناقوس این ترانه بلندکه یکی هست و هیچ...