کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراع
لغتنامه دهخدا
دراع . [ دَرْ را ] (ع ص ) زره دار. (دهار). زره ور. و رجوع به دراعة شود.
-
واژههای همآوا
-
درعا
لغتنامه دهخدا
درعا. [ دَ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای کشور سوریه که نام آن در قدیم اَذْرِعات بوده و در عهد عتیق بصورت اِذْرَعی یااِدْرَعی آمده است . این شهر که 6500 تن جمعیت دارد در جنوب غربی سوریه و در 106 کیلومتری جنوب دمشق و نزدیک مرز اردن قرار گرفته است . در سا...
-
دراء
لغتنامه دهخدا
دراء.[ دَ رَءْ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جبلة
لغتنامه دهخدا
جبلة. [ ج َ ب َ ل َ ] (اِخ ) ابن مالک بن جبلةبن صغارةبن دراع بن عدی بن الداربن هانی بن حبیب بن غارةبن لخم لخمی داری . با داریین به رسالت بنزد حضرت رسول (ص ) آمد. ابن شاهین او را از رجال خود بشمار آورده و ابوعمرو به اختصار از او یاد کرده است . ابن ابی...
-
زره گر
لغتنامه دهخدا
زره گر. [ زَ / زِ رِه ْ گ َ ] (ص مرکب ) زره ساز و کسی که زره می سازد. (ناظم الاطباء). معروف . (آنندراج ). زراد. دراع . سراد. زره باف . آن که زره سازد. نساج . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : باد زره گر شده ست آب مسلسل زره ابر شده خیمه دوز باغ مسلسل خیم . ...
-
درع
لغتنامه دهخدا
درع . [ دِ ] (ع اِ) جامه ای است که از زره آهنین بافته می شود و آنرا در جنگها برای محافظت از اسلحه ٔ دشمن در بر کنند. (از اقرب الموارد). زره . (دهار) (غیاث ) (نصاب ). زره ، و آن غیر یلبه است که جوشن باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا). مؤنث است و گاهی مذکر ن...