کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراز گردانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دم دراز
لغتنامه دهخدا
دم دراز. [ دُدِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. با 1153 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دراز آمدن
لغتنامه دهخدا
دراز آمدن . [ دِ م َ دَ ] (مص مرکب ) دراز شدن . طولانی گشتن . طویل شدن .- دراز آمدن سخن ؛ طولانی شدن آن : بیا و گونه ٔ زردم ببین و نقش بخوان که گر حدیث نویسم سخن دراز آید.سعدی .
-
دراز بالیدن
لغتنامه دهخدا
دراز بالیدن . [ دِ دَ ] (مص مرکب ) بسیار طولانی شدن شاخ درخت و گیاه : بسبب آنکه نبات او [ لبلاب ] دراز ببالد او را حبل المساکین نیز گویند. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ذیل لبلاب ).
-
دراز خفتن
لغتنامه دهخدا
دراز خفتن . [ دِ خ ُ ت َ ] (مص مرکب ) دراز کشیدن . به پشت خفتن . استلقاء. اِجلعباب . (منتهی الارب ).
-
دراز ساختن
لغتنامه دهخدا
دراز ساختن . [ دِ ت َ ] (مص مرکب ) دراز کردن . طویل قرار دادن : تطریح ، تمتیع، طِرمحة؛ دراز ساختن بنا.(از منتهی الارب ). || ممتد کردن . کشیدن .
-
دراز شدن
لغتنامه دهخدا
دراز شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) یازیدن . طول پیدا کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). امتداد یافتن . کشیده شدن . اِستطالة. (دهار). اِمِّتار. اَمتداد.اِنسراب . تَطاول . تَمَتّی . تَمَطّی . صَلهبة. (منتهی الارب ). طِوال . (دهار). طول . (تاج المصادر بیهقی...
-
دراز کردن
لغتنامه دهخدا
دراز کردن .[ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) امتداد دادن . ممتد کردن . طویل ساختن . (ناظم الاطباء). طول دادن . (یادداشت مرحوم دهخدا). بسمت بالا کشیدن . ارتفاع دادن . اًطالة. (دهار). اًطوال . (تاج المصادر بیهقی ). تَطویل . (دهار). خرط؛ دراز کردن آهن را چون عمو...
-
دراز کشانیدن
لغتنامه دهخدا
دراز کشانیدن . [ دِ ک َ /ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اطاله . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
دراز کشیدن
لغتنامه دهخدا
دراز کشیدن . [ دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ممتد کردن بسمت بالا. یا ممتد کردن بطور افقی . دراز کردن . اًطالة. تَطویل . مَت ّ . مَتن . مَتی ̍ . مَغط. مُماناة: اتلئباب ؛ دراز کشیدن راه . اِسحنطار؛ دراز کشیدن و ناویدن و پهنا گشتن و طویل گردیدن . تطرید؛ ...
-
دراز گردیدن
لغتنامه دهخدا
دراز گردیدن . [ دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) دراز شدن و طولانی شدن . ارتفاع یافتن . بسمت بالا قد کشیدن : تَعَقﱡر؛ دراز گردیدن گیاه . سَمق ؛ دراز گردیدن تره . مَشَق ؛ دراز و باریک اندام گردیدن جاریه . (از منتهی الارب ). || بسمت پایین کشیده شدن . طول یافتن چ...
-
دراز گزاردن
لغتنامه دهخدا
دراز گزاردن . [ دِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) طول دادن گفتار یا تعبیری .- دراز گزاردن نماز ؛ طول دادن آن : کلید در دوزخست آن نمازکه در چشم مردم گزاری دراز.سعدی .
-
دراز گشتن
لغتنامه دهخدا
دراز گشتن . [ دِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) دراز گردیدن . دراز شدن . ارتفاع یافتن .طولانی شدن بسمت بالا. || طول یافتن بسمت پایین . طولانی شدن چون از بالا بدان نگرند : موی زیر بغلش گشته درازوز قفا موی پاک فلخوده . طیان . || گسترده شدن . امتداد یافتن : اِنجر...
-
دراز نمودن
لغتنامه دهخدا
دراز نمودن . [ دِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دراز کردن : اِعتثام ؛ دراز نمودن دست را. (از منتهی الارب ).
-
دراز نوشتن
لغتنامه دهخدا
دراز نوشتن . [ دِ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) نوشتن طومار. نوشتن مطالبی از قبیل : حساب و کتاب و دیگر مسائل بر روی طومارهای دراز. (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
روده ٔ دراز
لغتنامه دهخدا
روده ٔ دراز. [ دَ / دِ ی ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ایلاووس . (لغات فرهنگستان ). رجوع به روده و ایلاووس شود.