کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراب گرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراب گرد
لغتنامه دهخدا
دراب گرد. [ دَ گ ِ ] (اِخ ) درابجرد. (المعرب جوالیقی ص 153). رجوع به دارابجرد و دارابگرد شود.
-
واژههای مشابه
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش راور شهرستان کرمان ، در 34هزارگزی شمال باختری راور و هفت هزارگزی شمال راه فرعی راور به کوهبنان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه ، در 10هزارگزی جنوب کوزران و 2هزارگزی جنوب چلوی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش زرند شهرستان کرمان ، در 42هزارگزی شمال خاوری زرند. سر راه مالرو خانوک به زاور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سیرچ بخش شهداد شهرستان کرمان ، در 66هزارگزی جنوب باختری شهداد. سر راه مال رو کرمان به سیرچ . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
درآب
لغتنامه دهخدا
درآب . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه ، در 8500گزی جنوب خاوری مرزبانی و یک هزارگزی فیروزآباد. دامنه . سردسیر و دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات ، مختصر قلمستان و میوجات . شغل...
-
hawse fallen
زنجیرگاهدرآب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] وضعیت شناوری که بخشی از سینه و زنجیرگاه آن با حرکت تابی شناور به داخل آب میرود
-
دراب جرد
لغتنامه دهخدا
دراب جرد.[ دَ ج ِ ] (اِخ ) صورتی از دارابجرد، دارابگرد که شهری است به فارس . رجوع به دارابجرد و دارابگرد شود.
-
دراب فرو بردن
دیکشنری فارسی به عربی
اغطس
-
جستوجو در متن
-
نمد
لغتنامه دهخدا
نمد. [ ن َ م َ ] (اِ) لبد. (منتهی الارب ) (دهار). لبدة. (منتهی الارب ). نمط. لباده . (یادداشت مؤلف از نصاب ). نوعی از فرش که از پشم یا کرک مالیده حاصل می شود. سیاکیز. (ناظم الاطباء). گستردنی که از پشم مالیده کنند. (یادداشت مؤلف ). پارچه ای کلفت که ...
-
شوریده
لغتنامه دهخدا
شوریده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف )درهم . آشفته . منقلب . دگرگون : چون رسول دررسید جواب بفرستاد که خراسان شوریده است و من به ضبطآن مشغول بودم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 204). خواجه گفت هرچند احمد ینالتکین برافتاد هندوستان شوریده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ...
-
میغ
لغتنامه دهخدا
میغ. (اِ) ابر و سحاب . (ناظم الاطباء). ابر.(لغت نامه ٔ اسدی ). سحاب . سحابه . غیم . غین . ضباب . (یادداشت مؤلف ). به معنی ابر که عربان سحاب خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از شعوری ج 2 ورق 364) : میغ ماننده ٔ پنبه ست و همی باد نداف هست سدکیس درونه که ب...
-
نیلوفر
لغتنامه دهخدا
نیلوفر. [ ف َ ] (اِ) نیلوفر معمولی یا نیلوفر آبی گیاهی است از تیره ٔ نیلوفرهای آبی که نزدیک به تیره ٔ آلاله ها است . این گیاه آبزی است و در مناطق گرم و معتدل می روید. برگهایش قلبی شکل و مسطح است . درازای دمبرگ طویل است و برگها در سطح آب شناورند. این ...