کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درآموخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درآموخته
لغتنامه دهخدا
درآموخته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) متعلم . فراگرفته . آموخته . رجوع به آموخته و آموختن شود. || آموزانده . یادداده . آموخته .
-
جستوجو در متن
-
درآموختن
لغتنامه دهخدا
درآموختن . [ دَ ت َ ] (مص مرکب ) آموختن . آموزاندن . یاد دادن . تعلیم . (دهار) : مرا باید بچشم آتش برافروخت به آتش سوختن باید درآموخت . نظامی .ستون سرو را رفتن درآموخت چو غنچه تیز شد چون گل برافروخت . نظامی .خردمند ازو دیده بردوختی یکی حرف در وی نیام...
-
مناسک
لغتنامه دهخدا
مناسک . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مَنسِک یا مَنسَک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به منسک شود. || جاهای عبادت حاجیان . (آنندراج ) (غیاث ). || به مجاز ذکر محل و اراده ٔ حال ، به معنی اعمال و افعال حج ، چنانکه طواف کعبه ...