کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ددی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ددی
لغتنامه دهخدا
ددی . [ دَ] (حامص ) سبعیت . درندگی ددگی . دد بودن : زان از ددگان بر او بدی نیست کآلایشی از ددی در او نیست . نظامی .از بسکه ددانش دیده بودنداز خوی ددی بریده بودند.نظامی .
-
ددی
واژهنامه آزاد
وحشی گری
-
ددی
واژهنامه آزاد
وحشی گری
-
ددی
واژهنامه آزاد
(بختیاری) دَدی؛ خواهر.
-
واژههای مشابه
-
ددی گرفته
لغتنامه دهخدا
ددی گرفته . [ دَ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) به خوی ددان برآمده . همخوی ددان شده . سبعیت یافته : مسبع؛آنکه از صحبت ددان ددی گرفته باشد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
diddy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ددی
-
رصید
لغتنامه دهخدا
رصید. [ رَ ] (ع ص ، اِ) سگ و یا ددی که سوی شکار خواهد برجهد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). ددی که سوی شکار خواهد برجهد، گویند: «سَبُع رصید». (از اقرب الموارد). || چشم دارنده به چیزی . مراقب . مواظب . (فرهنگ فارسی معین ).
-
صدیق
لغتنامه دهخدا
صدیق . [ ص ِدْدی ] (اِخ ) یکی از درجات خمسه ٔ دینی مانویه است : معلمین درجه ٔ اول مشمسین . دویم قسسین . سوم صدیقین ...
-
آیینه ٔ قدی
لغتنامه دهخدا
آیینه ٔ قدی . [ ن َ / ن ِ ی ِ ق َدْدی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به قدّی شود.
-
جدی گفتن
لغتنامه دهخدا
جدی گفتن . [ ج ِدْدی گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مقابل هزل گفتن . قطعی گفتن .
-
دچار خوردن
لغتنامه دهخدا
دچارخوردن . [ دُ خُور / خُر دَ ] (مص مرکب ) ملاقی گشتن از ناگاهان به امری ناسازگار یا ددی یا شخصی .
-
ددگی
لغتنامه دهخدا
ددگی . [ دَ دَ / دِ ] (حامص ) ددی . درندگی . سبعیت . || دده بودن . کنیز بودن . کنیز سیاه بودن .
-
حنجل
لغتنامه دهخدا
حنجل . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) ددی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از حیوانات درنده ٔ وحشی . (اقرب الموارد). حیوان وحشی خاصه شیر. (ناظم الاطباء).