کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دخول
/doxul/
معنی
داخل شدن؛ درآمدن؛ وارد شدن به جایی یا نزد کسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ادخال، فرو کردن، نزول، ورود ≠ خروج
فعل
بن گذشته: دخول کرد
بن حال: دخول کن
دیکشنری
admission, admittance, entrance, ingress
-
جستوجوی دقیق
-
دخول
واژگان مترادف و متضاد
ادخال، فرو کردن، نزول، ورود ≠ خروج
-
penetration
دخول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ورود آلت به داخل زهراه یا مقعد یا دهان
-
دخول
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (مص ل .) داخل شدن ، درآمدن .
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است . نام وادیی است به زمین یمامه ... خارزنجی گوید چاه پاکیزه ٔ پرآب است و نصر گفته است دخول موضعی است در دیار بنی ابی بکربن کلاب و ابوسعید در شرح قصیده ٔ امروءالقیس گوید دخول و حومل و مقراة و توضح میان امرة و اسودالعین...
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [ دُ ] (ع اِ) ج ِ دخل . رجوع به دخل شود.
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [ دُ ] (ع مص ) درآمدن . مقابل خروج . درآمد. درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). ولوج . تولج . مدخل . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ) : حکما گفته اند... بلا گرچه مقدور از ابواب دخول آن احتراز واجب . (گلستان سعدی ).نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول در...
-
دخول
لغتنامه دهخدا
دخول . [دُ ] (اِ) در اصطلاح موسیقی از دستگاهی به دستگاه دیگر رفتن . یا از گوشه ٔ دستگاه بخود دستگاه بازگشتن .
-
دخول
دیکشنری عربی به فارسی
پذيرش , قبول , تصديق , اعتراف , دخول , درامد , اجازه ء ورود , وروديه , پذيرانه , بارداد , هدايت ظاهري , ثبت , فقره , قلم , مدخل , ادخال
-
دخول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ خروج] doxul داخل شدن؛ درآمدن؛ وارد شدن به جایی یا نزد کسی.
-
دخول
دیکشنری فارسی به عربی
ادراج , دخول , موافقة , وصول
-
واژههای مشابه
-
penetration phobia
دخولهراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ترس شدید و بیمارگونه از دخول آلت به زهراه یا مقعد یا دهان
-
دخول کردن
لغتنامه دهخدا
دخول کردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب )درآمدن . || مباضعت کردن . آمیختن با زن .
-
دخول تدریجی
دیکشنری فارسی به عربی
تلميح
-
اجازه دخول
دیکشنری فارسی به عربی
وصول