کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخدخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دخدخ
لغتنامه دهخدا
دخدخ . [ دَ دَ] (ع اِ) این کلمه در قصیده ای به قافیه ٔ «خ » در بیت ذیل از سوزنی آمده است و آنرا ممکن است وخدخ نیز خواند و اگر در مصراع دوم کلمه ٔ «بار» باشد شاید دخدخ به معنی شکافته و ترکیده و شکاف برداشته باشد و چون صورت تکریر است بمعنی شکافته شکافت...
-
دخدخ
لغتنامه دهخدا
دخدخ . [ دُ دُ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان مردم را خاموش گردانند و آنرا از کسی بازدارند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دخدوخ . (منتهی الارب ).
-
دخدخ
لغتنامه دهخدا
دخدخ . [ دُ دُ ] (ع ص ) دخادخ . (منتهی الارب ). کوتاه بالا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
دخ دخ
لغتنامه دهخدا
دخ دخ . [ دَ دَ ] (ق مرکب ) گروه گروه . فوج فوج . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دخدوخ
لغتنامه دهخدا
دخدوخ . [ دُ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان مردم را خاموش گردانند و آنرا از کسی بازدارند. رجوع به دخدخ شود.
-
آزادبهر
لغتنامه دهخدا
آزادبهر. [ ب َ ] (ص مرکب ) در شاهد زیر ظاهراً به معنی مبرّا و برکنار است :تو شاد بادی و آزادبهر از چم دهرعدوت باد ز بار عنا و غم دَخدَخ .سوزنی .
-
دهدک
لغتنامه دهخدا
دهدک . [ دَ دَ ] (اِ) دخدخ . هلاک ساختن . هلاک کردن . (یادداشت مؤلف ). ذبح . گلو بریدن و خبه کردن و دهدک ساختن و منه حدیث القضاء من ولی قاضیاً فقد ذبح بغیر سکین ، ای اهلک . (منتهی الارب ).
-
مدخدخ
لغتنامه دهخدا
مدخدخ . [ م ُ دَ دِ ] (ع ص ) خوارگردانده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). غالب شده وپایمال کننده و شکننده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از دخدخة . || بازدارنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء): دخدخ عنی الدخان ؛ کفه عنی . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || آ...