کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دختر بچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دختر نعش
لغتنامه دهخدا
دختر نعش . [ دُ ت َرِ ن َ ] (اِخ ) بنات نعش . بنات النعش . هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن اند که از آن چهار ستاره را که مانند چهارگوشه اند «نعش » و سه ستاره ٔ دیگر را «بنات » نامند.- دختر نعش را کند پروین ؛ یعنی پریشان و پراکنده را جمع کند : تا ببینی چو...
-
دختر نوش
لغتنامه دهخدا
دختر نوش . [ دُ ت َ رِ ] (اِخ ) بنت الهنی ٔ.دختر لقیطبن زرارة، که پدرش وی را بنام دختر کسری نامید و عرب از آن پس این نام را بتعریب دختنوس و دخدنوس بر دختران خود نهاده اند. (از المعرب جوالیقی ).
-
سه دختر
لغتنامه دهخدا
سه دختر. [ س ِ دُ ت َ ] (اِخ ) سه خواهران است که کنایه از سه ستاره باشد از بنات النعش . (برهان ). بنات النعش . (فرهنگ رشیدی ) : نقشی از آن گرد سندسی سازدبر سر هر سه دختر اندازد. خاقانی .آن سه دختر وآن سه خواهر پنج وقت در پرستاری به یک جا دیده ام .خاق...
-
قلعه دختر
لغتنامه دهخدا
قلعه دختر. [ ق َ ع َ دُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند ، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری قاین موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 130 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، زعفران و شغل اهالی زراعت و...
-
قلعه دختر
لغتنامه دهخدا
قلعه دختر. [ ق َ ع َ دُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 19هزارگزی جنوب درمیان و 4هزارگزی خاور مالرو عمومی درمیان به سربیشه . موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است . سکنه ٔ آن 59 تن ، آب آن ازقنات و محصول آن ...
-
قلعه دختر
لغتنامه دهخدا
قلعه دختر. [ ق َ ع َ دُ ت َ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری فریمان و سر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 202 تن ، آب آن از قنات و محصول آن غ...
-
قلعه دختر
لغتنامه دهخدا
قلعه دختر. [ ق َ ع َ دُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 3هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 43هزارگزی شمال شوسه ٔ بهبهان به آرو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری و مالاریایی است . س...
-
قلعه ٔ دختر
لغتنامه دهخدا
قلعه ٔ دختر. [ ق َ ع َ ی ِ دُ ت َ ] (اِخ ) این قلعه در فیروزآباد خواجه است بالای کوه چنین نشان میدهد که این قلعه وقتی آباد و آتشکده ٔ فیروزآباد بوده . عمارت و حمام دارد. (جغرافیای غرب ایران ص 129).
-
پل دختر
لغتنامه دهخدا
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) پلی است که شاه صفی بر روی رودخانه ٔ قزل اوزن در سنه ٔ 1042 هَ . ق . میان میانج و زنجان ساخته که از جمله ٔ ابنیه ٔ تاریخی ایران است .
-
پل دختر
لغتنامه دهخدا
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) قریه ای در 422هزارگزی طهران میان برجین و میانه و آنجا ایستگاه ترن است .
-
پل دختر
لغتنامه دهخدا
پل دختر. [ پ ُ ل ِ دُ ت َ ] (اِخ ) نام پلی بر آب کسلیان که حد فاصل میان سوادکوه و شیرگاه است . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 43).
-
دختر جوان
دیکشنری فارسی به عربی
حمامة
-
دختر پسر
دیکشنری فارسی به عربی
حفيدة
-
پسر دختر
دیکشنری فارسی به عربی
حفيد
-
مدل (دختر)
دیکشنری فارسی به عربی
دميت العرض