کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخالت و میانجی گری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دخالت کردن
لغتنامه دهخدا
دخالت کردن . [ دَ / دِ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مداخله کردن . درآمدن در کاری .
-
دخالت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدخل
-
دخالت خودسرانه
دیکشنری فارسی به عربی
التدخل الإعتباطي
-
دخالت آشکار
دیکشنری فارسی به عربی
التدخل السافر
-
جستوجو در متن
-
میانجی گری
لغتنامه دهخدا
میانجی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) وساطت . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). توسط. (یادداشت مؤلف ).- میانجی گری کردن ؛ میانجی شدن . وساطت کردن . دلالگی کردن . تورة؛دختری که میانجی گری کند میان عشاق . (منتهی الارب ).- میانجی گری نمودن ؛ وساطت نمودن و...
-
mediopectoral
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میانجی گری
-
میانجی گری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توسط
-
میانگی
لغتنامه دهخدا
میانگی . (ص نسبی ، اِ) (مرکب از: میان + گی ) میانجی . واسطه . سبب . ذریعه . ذرعه . (یادداشت مؤلف ). || (حامص ) توسط. (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). میانجی گری . وساطت . (یادداشت مؤلف ).- میانگی کردن ؛ وساطت . میانجی گری . میانجی شدن . توسط. (یادداشت...
-
intermediacy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
میانجیگری، وساطت، میانجی گری، مداخله، شفاعت
-
mediations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واسطه ها، میانجی گری، وساطت، سفارت
-
intercession
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفاعت، پادرمیانی، وساطت، میانجی گری، پایمردی
-
پای مردی
واژهنامه آزاد
خواهشگری،میانجی گری،شفاعت
-
intercedes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مظنون، شفاعت کردن، پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن، میانه گیری کردن، وساطت کردن
-
interceding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
interceding، شفاعت کردن، پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن، میانه گیری کردن، وساطت کردن