کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دحیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دحیة
لغتنامه دهخدا
دحیة. [ دَ ی َ ] (اِخ ) نام پسر معاویه بن بکربن هوازن است . (منتهی الارب ). رجوع به دحوة شود.
-
دحیة
لغتنامه دهخدا
دحیة. [ دَ ی َ ] (ع اِ) بوزنه ٔ ماده . (منتهی الارب ).
-
دحیة
لغتنامه دهخدا
دحیة. [ دِ ی َ ] (ع اِ) سردار لشکر. (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ابن دحیه
لغتنامه دهخدا
ابن دحیه . [ اِ ن ُ دِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به ابوالخطاب بن دحیه شود.
-
دحیه ٔ کلبی
لغتنامه دهخدا
دحیه ٔ کلبی . [ دِ ی َ ی ِ ک َ ] (اِخ )دحیةبن خلیفة الکلبی متوفی به حدود سال 45 هَ . ق . از مشاهیر صحابه ٔ پیغمبر اسلام و به حسن صورت معروف بود. پیغمبر اکرم او را به رسالت نزد قیصر روم شرقی (هرقل ) فرستاد (6 تا 7 هَ . ق .). دحیة تا زمان خلافت معاویه ...
-
جستوجو در متن
-
دحوة
لغتنامه دهخدا
دحوة. [ دَ وَ ](اِخ ) نام پسر معاویةبن بکربن هوازن است . (منتهی الارب ). نام پسر دیگر او دحیة است . رجوع به دحیة شود.
-
دحیةبن خلیفه
لغتنامه دهخدا
دحیةبن خلیفه . [ دِ ی َ ت ِ ن ِ خ َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به دحیه ٔ کلبی شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن دحیه . رجوع به حسن بن قاسم بن جعفر شود.
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن دحیه ٔ کلبی ، مکنی به ابوخطاب . رجوع به ابوخطاب (ابن دحیةبن ...) و عمر (ابن حسن بن علی بن ...) شود.
-
شجرة
لغتنامه دهخدا
شجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) نام قریه ای است به فلسطین که قبر صدیق بن صالح پیغمبر و هم همچنین قبر دحیه ٔ کلبی در آن قریه است و گویند در آنجا غاری است که هشتاد شهید در آن مدفونند. (از معجم البلدان ).
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن دحیة. از رشدین بن سعد خبر منکری روایت کرد ولی رشدین سست است و اصبغ از وی قوی تر است . (از لسان المیزان ج 1 ص 459).
-
تاج کندی
لغتنامه دهخدا
تاج کندی . [ ک ِ ] (اِخ ) زیدبن حسن کندی متوفی بسال 613 هَ . ق . او راست : «نتف الحیة من ابن دحیة». (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 2 ص 583). رجوع به تاج الدین کندی و زیدبن حسن شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن جعفربن دحیه مکنی به ابوعلی دمشقی ساکن مصر بود و در آنجا به سال 327 هَ . ق . در هشتادسالگی درگذشت . (حسن المحاضرة ص 254 ج 1) (هدیةالعارفین ج 1 ص 269).