کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دحور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دحور
لغتنامه دهخدا
دحور. [ دَ ] (ع ص ) نعت است از دحر و دُحور. (منتهی الارب ). رجوع به دحور شود.
-
دحور
لغتنامه دهخدا
دحور. [ دُ ] (ع مص ) دحر. راندن و دور نمودن . (منتهی الارب ). دور کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). طرد. ابعاد. بازداشتن .
-
واژههای همآوا
-
دهور
فرهنگ فارسی معین
(دُ) [ ع . ] (اِ.) جِ دهر.
-
دهور
لغتنامه دهخدا
دهور. [ دُ ] (ع اِ) ج ِ دهر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ص 49). ج ِ دهر که زمانه است . (غیاث ) (آنندراج ) : بر کهن کردن همه نوهاای برادر موکل است دهور. ناصرخسرو.در ایام ماضی و سوالف دهور صیادی سگی معلم داشت . (سندبادنامه ص 200). رجوع...
-
دهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ دَهر] [قدیمی] dohur = دهر
-
جستوجو در متن
-
داحر
لغتنامه دهخدا
داحر. [ ح ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از دحربه معنی راننده و دورکننده . دَحور. (منتهی الارب ).
-
دور نمودن
لغتنامه دهخدا
دور نمودن . [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن . (یادداشت مؤلف ). عنش . تعزیب . دحور. دحر. عذم . (منتهی الارب ). رجوع به دور کردن شود.
-
دور کردن
لغتنامه دهخدا
دور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن و اخراج کردن . (ناظم الاطباء). طرد کردن . طرد. دور ساختن . بفاصله گرفتن واداشتن . ابعاد. (یادداشت مؤلف ). اجناب . ادحاق . (تاج المصادر بیهقی ). ازدیال . تزویل . ازالة. (منتهی الارب ). ازالة. (دهار). ازاحة. (دها...