کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دحمسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دحمسانی
لغتنامه دهخدا
دحمسانی . [ دُ م ُ نی ی ] (ع ص ) رجل دحمسانی ؛ مرد گندم گون درشت فربه . دحمس . دحمسان . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دحامس
لغتنامه دهخدا
دحامس . [ دُ م ِ ] (ع ص ) رجل دحامس ؛ مرد گندمگون درشت فربه . دحمسان . دحمسانی . (آنندراج ). || شجاع . (منتهی الارب ).
-
دحمس
لغتنامه دهخدا
دحمس . [ دَ م َ ] (ع ص ) لیل دحمس ؛ شب تاریک . || رجل دحمس ؛ مرد گندم گون درشت فربه . دحمسان . دحمسانی . || (اِ) مشک سرکه . (منتهی الارب ).
-
گندم گون
لغتنامه دهخدا
گندم گون . [ گ َ دُ ] (ص مرکب ) آدم سبزه . ادْماء. اسمر. (ناظم الاطباء). اَملَج : دُحسُم ودحسمان و دُحسُمانی ؛ مردم گندم گون فربه گرداندام . رجل دَحمَس ؛ مرد گندم گون درشت فربه . رجل دُحامِس و دُحمُسان و دُحمُسانی ّ؛ مرد گندمگون درشت فربه . (منتهی ال...