کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دجیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دجیل
لغتنامه دهخدا
دجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) (یوم ...)، للحجاج . علی اهل العراق . از وقایع و جنگهای حجاج بن یوسف ثقفی است با مردم عراق . (مجمع الامثال میدانی ).
-
دجیل
لغتنامه دهخدا
دجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) رودی که از زردکوه بختیاری و بگفته ٔ یاقوت از سرزمین اصفهان سرچشمه میگیرد و از شوشتر و اهواز می گذرد و مصبش دریای فارس است نزدیک عبادان . بگفته ٔ حمزه نام آن دیلدا کودک بوده است به معنی دجله ٔ صغیر و به دجیل معرب شده . (معجم ا...
-
دجیل
لغتنامه دهخدا
دجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) شعبه ای است از دجله ٔ بغداد. (منتهی الارب ). دیله کودک . نام یکی از شاخه های دجله نزدیک بغداد : فخرجت من بغداد الی منزل علی نهر دجیل و هو یتفرع عن دجلة فیسقی قری کثیر. (ابن بطوطه ). نام نهری است که مخرج آن از بالای بغداد میان...
-
دجیل
لغتنامه دهخدا
دجیل . [ دُ ج َ ] (اِخ ) ولایت معتبریست و از دجله آب می خورد و بدین سبب دجیل می خوانند. قصبه ٔ وانه شهر آنجاست و دههای معتبر دارد و قرب صد پاره ده باشد و جای نیک و مرتفع است . انار دراجی آنجا بهتر از دیگر ولایت بغداد است . حقوق دیوانی آن ولایت سه توم...
-
دجیل
لغتنامه دهخدا
دجیل . [ دُ ج َ ] (ع اِ) قطران . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
واسط
لغتنامه دهخدا
واسط.[ س ِ ] (اِخ ) دهی به دجیل . (منتهی الارب ). قریه ای است به دجیل در سه فرسنگی بغداد. (از معجم البلدان ).
-
روبا
لغتنامه دهخدا
روبا. (اِخ ) دهی است از دیههای دجیل بغداد. (از معجم البلدان ).
-
خصا
لغتنامه دهخدا
خصا. [ خ ِص ْ صا ] (اِخ ) نام قریه ای است بزرگ در نواحی دجیل که سابقاً در گوشه ای از دجیل قرارداشته و فعلا وجود ندارد ولی در ساحل نهر ملک تل قریه ای موسوم به تل خصا معروف است . (از معجم البلدان ).
-
جبابین
لغتنامه دهخدا
جبابین . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) از قرای ِ دجیل از توابع بغداد است . (مراصدالاطلاع ) (از معجم البلدان ).
-
ذجبل
لغتنامه دهخدا
ذجبل . [ ذُ ب ُ ] (اِخ ) یوم ذجبل ؛ نام جنگی است میان مردم بصره و خوارج . (میدانی ). شاید این کلمه محرف دُجیل یا چیز دیگر باشد.
-
دجیلی
لغتنامه دهخدا
دجیلی . [ دُج َ ] (ص نسبی ) منسوب به دجیل ، نهری بزرگ به نواحی بغداد و بر او قراء چندی واقعست . (الانساب سمعانی ).
-
روبی
لغتنامه دهخدا
روبی . [ با ] (اِخ ) دهی است به بغداد. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ). دیهی است از دجیل بغداد. (از معجم البلدان ). و نسبت بدان روبائی است .
-
روبائی
لغتنامه دهخدا
روبائی . (ص نسبی ) منسوب است به روبا که دهی است از دیههای دجیل بغداد. رجوع به روبا شود.
-
بابرتی
لغتنامه دهخدا
بابرتی . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای از اعمال دجیل بغداد است . (از معجم البلدان ). و مصحف آن در مراصد الاطلاع «باب برتی » است . رجوع به همین نام شود.