کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دجال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
djelab
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دجال
-
دجاجلة
لغتنامه دهخدا
دجاجلة. [ دَ ج ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ دجال . رجوع به دجال شود.
-
antichrist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضد مسیح، دجال
-
صاق
لغتنامه دهخدا
صاق . (اِخ ) نام دجال است .
-
جساسه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، اسم) [عربی: جسّاسَة] [قدیمی] jassāse جانوری که جاسوس دجال است.
-
مسیح
لغتنامه دهخدا
مسیح . [ م ِس ْ سی ] (اِخ ) نام دجال . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به دجال و مَسیح شود.
-
مسیح
لغتنامه دهخدا
مسیح . [ م َ ] (اِخ ) نام دجال بدان جهت که شوم و نافرجام است یا نیمه ٔ روی آن ممسوح که چشم و ابرو ندارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِسّیح . (منتهی الارب ). لقب دجال بدان جهت که دروغگوی است و یک چشم و یک ابرو ندارد. (آنندراج ) (غیاث ). دجال . (ده...
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) کنیت دجّال است .
-
انطیخرسطوس
لغتنامه دهخدا
انطیخرسطوس . [ ] (اِخ ) دجال مسیح . (از آثار الباقیه ص 212).
-
رأس الکفر
لغتنامه دهخدا
رأس الکفر. [ رَءْ سُل ْ ک ُ ] (اِخ ) دجال است . || شیطان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
صائد
لغتنامه دهخدا
صائد.[ ءِ ] (ع ص ) شکاری . || (اِخ ) ابن صائد شخصی است که بر وی گمان دجال داشتند. (منتهی الارب ).
-
ابوتحیی
لغتنامه دهخدا
ابوتحیی . [ اَ ت ِ یا ] (اِخ ) صحابیست . و حضرت رسول صلوات اﷲعلیه چشم او را بچشم دجال تشبیه کرده . || نام دو تن تابعیست .
-
جساسة
لغتنامه دهخدا
جساسة.[ ج َس ْ سا س َ ] (ع ص ) تأنیث جَسّاس ، بمعنی بسیار تجسس کننده ٔ اخبار. (از ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) جانوری است که در جزایر باشد و تجسس اخبار کرده به دجال رساند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دابه ای است در جزایر دریا که اخبار ...
-
درغلتیدن
لغتنامه دهخدا
درغلتیدن . [ دَ غ َ دَ ] (مص مرکب ) درغلطیدن . غلتیدن : بزیر سایه ٔ گوش خر دجال درغلتم . سوزنی .رجوع به درغلطیدن و غلتیدن شود.
-
مأوا یافتن
لغتنامه دهخدا
مأوا یافتن . [ م َءْ ت َ ] (مص مرکب ) مأوا کردن : چرا سوزن چنین دجال چشم است که اندر جیب عیسی یافت مأوا. خاقانی .و رجوع به مأوا کردن شود.