کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (اِخ ) دوین . از قرای ارمینیه شهریست به ارمنستان متاخم به اران . (معجم البلدان ). نام شهری به اران . رجوع به دائرةالمعارف فارسی شود.
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (اِخ ) موضعی است به سند. (منتهی الارب ). شهریست از سند بر کران دریای اعظم است و جایگاه بازرگانان و از آلتهای هندوستان و دریا اندر وی بسیار افتد. (حدود العالم ). و اقلیم روم از شهرهای چین آغازد و زمین هندوان بر کوههای قامرون گذرد و بر با...
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (اِخ ) نام جایگاهیست نزدیک یمامه و گویند ریگستانیست میان یمامه و یمن . (معجم البلدان ). و نیز گویند نام ریگی معروفست که باین ریگ می پیوندد. (معجم البلدان ).
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (ع اِ مص ) سختی و بی فرزندی . و دبل ٌ دابل دبیل ، مبالغه است . (منتهی الارب ).
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ ] (ع اِ) درخت غضا که در زمین بسیار بود. || زمین پست . || برگ درخت ارطی پراکنده شده . ج ، دَبل . (منتهی الارب ).
-
دبیل
لغتنامه دهخدا
دبیل . [ دَ / دُ ب َ ] (اِخ ) موضعی است بشام نزدیک رمله . (از منتهی الارب ). موضعی است بشام . (تاج العروس ). از قراء رمله است و گروهی بدانجا منسوبند. (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
دبل
لغتنامه دهخدا
دبل . [ دُ ب َ ] (ع اِ)ج ِ دبلة. (منتهی الارب ). رجوع به دُبلَة شود. || ج ِ دبیل . (منتهی الارب ). رجوع به دَبیل شود.
-
دبیلی
لغتنامه دهخدا
دبیلی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوبست به دبیل که قریه ای است از قراء رمله . (سمعانی ).
-
دومیس
لغتنامه دهخدا
دومیس . (اِخ ) ناحیه ای است به اران . (منتهی الارب ). نام ناحیه ای به اران میان بردعه و دبیل . (یادداشت مؤلف ).
-
دابل
لغتنامه دهخدا
دابل . [ ب ِ ] (ع ص ) دِبل ، دابل و دبیل ، مبالغة. (دبل ، بالکسر، سختی و بیفرزندی زن ). (از منتهی الارب ).
-
جرنی
لغتنامه دهخدا
جرنی . [ ] (اِخ ) بلده ای است از نواحی ارمینیه در نزدیکی دبیل که حبیب بن مسلمة فهری آن را گشود. (از معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
دبل
لغتنامه دهخدا
دبل . [ دِ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). دُبَل . (منتهی الارب ).- دبل دابل و دبیل . مبالغه است . (منتهی الارب ) ؛ یعنی بدبختی بسیار و گران .(ناظم الاطباء).|| (اِمص ) بی فرزندی زن . (منتهی الارب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن هارون رازی دُبیلی مقری حربی . از مردم دبیل موضعی بشام . خطیب وفات او را به سال 370 هَ .ق . گفته است . (تاج العروس ، در ماده ٔ د ب ل ).
-
منصوره
لغتنامه دهخدا
منصوره . [ م َ رَ ] (اِخ ) شهری عظیم است [ از ناحیت سند ] اندر میان رود مهران چون جزیرای بسیارنعمت و آبادان و جای بازرگانان و اندر وی مسلمانانند و پادشاه ایشان قرشی است . (حدود العالم ). نام شهری به هندوستان و نام قدیم آن برهمن آباد است . (یادداشت مر...