کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دبیره
لغتنامه دهخدا
دبیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ) خط. رجوع به دبیری شود.- دین دبیره ؛ خط که بدان احکام دین نوشته شود. دین دبیریه . دین دبیری . خط اوستایی . (فرهنگ ایران باستان پورداود ص 102).
-
دبیره
لغتنامه دهخدا
دبیره . [ دُ ب َ رَ ] (اِخ ) دهی است به بحرین از آن بنی عامربن حارث بن عبدالقیس . (معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
دین دبیره
لغتنامه دهخدا
دین دبیره . [ دَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) دین دبیری ، دین دفیره خطی است مأخوذ از پهلوی که در دوره ٔ ساسانی برای تحریر متون مقدس زردشتی وضع کرده اند بدین معنی که مانند الفبای یونانی حرف مصوت را داخل الفبا کردند. زمان اختراع این خط را به اختلاف بین قرن 4 ...
-
گنج همار دبیره
لغتنامه دهخدا
گنج همار دبیره . [ گ َ هََدَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کتابت خزاین در ایران قبل از اسلام . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). گنج آمار دبیره .
-
جستوجو در متن
-
خط
فرهنگ واژههای سره
دبیره، سمیره
-
رسم الخط
فرهنگ واژههای سره
آیین نگارش، دبیره، نویسش
-
فونت
فرهنگ واژههای سره
دبیره، رایاوات، کلک
-
هام دبیریه
لغتنامه دهخدا
هام دبیریه . [ دَ ] (اِخ ) آم دبیره . یکی از خطوط هفتگانه ٔ ایرانیان پیش از اسلام است . حروف الفبای این خط به موجب آثاری که در دست است از خطهای دیگر ایران کمتر بوده و طبق تصریح ابن ندیم سی و سه حرف بوده است ، زیرا صداهائی را که دارای مخرج مشترک هستند...
-
بیر
واژهنامه آزاد
بیر یعنی حافظه خاطره نوشته مکتوب دبیر کسی که این حافظه را بازگو میکند کسی که نوشته ها را میگوید و بازگو میکند و یاد میدهد دبیره یعنی نوشتار
-
راس سهریه
لغتنامه دهخدا
راس سهریه . [ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از خطوط ایران قدیم که بدان منطق و فلسفه مینگاشتند و آن 24 حرف بوده و نقطه نیز داشته است . ابن ندیم در ص 21 از فهرست خود با تعریف بالا آن را در برابر راز سهریه آورده و برای آن معنی دیگر یاد کرده و مینماید ک...
-
دبیر
لغتنامه دهخدا
دبیر. [دَ ] (ع اِ) از رشته آنچه که پس رویه برآرند وقت رشتن . مقابل قبیل رشته که در وقت تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود. مقابل قبیل . آنکه فرود آرند بوقت پیچیدن بر دوک . رشته که در عین تابیدن آن دست بطرف بالا برده شود نه آنکه بجانب سینه آید. (جهانگیر...