کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبه عوریا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (اِخ ) بلدیست میان اصافر و بدر و پیغمبر صلی اﷲ علیه و سلم در راه خود به بدر بر آنجا گذشته است . این گفته ٔ ابن اسحاق است ، اما ابن الفرات آنرا بجایی دیگر گفته است و گروهی دیگرگفته اند میان روحاء و صفراء است . (معجم البلدان ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی است میان اصافر و بدر و پیغامبر اکرم چون به بدر میشد از آن بگذشت و برخی آنرا بموضع دیگر گفته اند و بگفته ٔگروهی دیگر آن میان روحاء و صفراء واقعست . (معجم البلدان ). موضعی است نزدیک وادی صفرا. (منتهی الارب ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع اِ) دب . رجوع به دُب ّ شود.
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع اِ) مجتمع رمل . (معجم البلدان ). کثیب من الرمل . (معجم البلدان ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع اِ)کدو. || خنور روغن . (منتهی الارب ). رجوع به دبه مأخوذ از تازی در ماده ٔ بعد شود. || آوندیست تخم را. || تل ریگ . || ریگ توده ٔ سرخ . || ریگ مستوی . || زمین هموار. || یکبار نرم گام زدن . (اسم است مرة را از دَبیب ). ج ، دِباب ....
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع اِ)کدو. (از منتهی الارب ). || خنور روغن . (ازمنتهی الارب ). ظرف روغن . آوند روغن . روغن دان . || ظرف باروت . جای باروت رجوع به دبه شود. || آوندی است تخم را. || آوندی است از آبگینه بشکل مرغابی . || تل ریگ . || ریگ توده ٔ سرخ . ||...
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دَب ْ ب َ ] (ع ) ج ، دبات .
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دِب ْ ب َ ] (ع اِ) نرم گام زنی . اسم است نوع را. یقال : هو خفی الدبة. (منتهی الارب ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دُب ْ ب َ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک بدر. (منتهی الارب ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دُب ْ ب َ ] (ع اِ) دب . (از اقرب الموارد). حال و طریقه و مذهب . (منتهی الارب ). یقال : دعنی و دبتی ؛ ای دعنی و طریقتی . رکب دب فلان و دبة فلان ؛ ای اخذ طریقته . (اقرب الموارد).- دبة کبری ؛ ستاره ای است از بنات النعش و نزد بعضی دبة صغری هم از ...
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دُب ْ ب َ ] (ع اِ) مؤنث دُب . (منتهی الارب ). خرس ماده . (مهذب الاسماء). رجوع به دُب شود.
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دُب ْ ب َ] (ع اِ) حال . (منتهی الارب ). || طریقه و مذهب . یقال : دَعنی و دُبتی ؛ ای دَعنی و طریقتی . (منتهی الارب ). || دبة طریق . (معجم البلدان ).
-
دبة
لغتنامه دهخدا
دبة. [ دُب ْب َ ] (ع اِ) مؤنث دب . خرس ماده . رجوع به دب شود.
-
دَبه
لهجه و گویش تهرانی
ظرف روغن، فلاسک
-
دَبَّه
لهجه و گویش بختیاری
dabba دبّه، نام کیسهاى چرمى که شکارچى براىحمل باروت به کمر خود مىبندد.