کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبه مخصوص باروت تفنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از فرانسوی: poudre] bārut مخلوط شوره (نیترات پتاسیم)، زغال، و گوگرد که خاصیت انفجاری دارد و برای ساختن مواد منفجره به کار میرود.〈 باروت بیدود: نوعی باروت که نسبتاً بدون دود است و در ساخت گلولههای توپ و تفنگ به کار میرود.
-
باروت
لغتنامه دهخدا
باروت . (اِ)بارود. یَمسو. (برهان ). بارو. (در کلام قدما و اکابردیده نشده و مستحدث است ). (رشیدی ). شوره . دارو. (اسدی ). اَشوش . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). ملح البارود.(دزی ج 1). ملح صینی . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). حجر آسیوس . اسیوس . اسیوش . ح...
-
تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tofang هریک از سلاحهای گرم دستی که گلوله پرتاب میکند. Δ در اوایل قرن ۱۶ میلادی در آلمان اختراع شد.〈 تفنگ تهپر: تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن میگذارند.〈 تفنگ سرپُر: تفنگی که از دهانۀ لوله پر میشد و در آن باروت، ساچمه، و ...
-
تفنگ
لغتنامه دهخدا
تفنگ . [ ت ُ ف َ ] (اِ) بمعنی بندوق . در کلام متأخرین است و در کلام متقدمین تفک واقع است . (فرهنگ رشیدی ). بندوق و مرکب است از تُف مبدل تپ به بای فارسی که مخفف توپ است ... و تفق معرب آنست و به لفظ انداختن و افکندن و سر دادن و خوردن مستعمل است نه بلف...
-
داروی تفنگ
لغتنامه دهخدا
داروی تفنگ . [ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باروت . رجوع به باروت شود.
-
خزانه ٔ تفنگ
لغتنامه دهخدا
خزانه ٔ تفنگ . [ خ ِ / خ َ ن َ / ن ِ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جایی از تفنگ که باروت در آن می باشد. (آنندراج ).
-
قارورة
دیکشنری عربی به فارسی
قمقمه , فلا سک , دبه مخصوص باروت تفنگ
-
flask
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلاسک، قمقمه، دبه مخصوص باروت تفنگ
-
flasks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فلاسکها، فلاسک، قمقمه، دبه مخصوص باروت تفنگ
-
سرپر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پُ) (ص مر.) نوعی تفنگ که باروت یا گلولة آن از سر لوله به داخل فرستاده می شود.
-
فشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešang استوانۀ کوچکی حاوی باروت و گلوله که توسط اسلحههای آتشی، مانند تفنگ یا تپانچه پرتاب میشود.
-
سرپر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ تهپر] sarpor ویژگی تفنگ شکاری یا توپ که باروت و گلوله را از سر لوله داخل آن کنند.
-
ته پر
لغتنامه دهخدا
ته پر. [ ت َه ْ پ ُ ] (ص مرکب ) تفنگ و توپی که ته آن را باز کرده باروت و گلوله در وی گذارند. (ناظم الاطباء). مقابل سرپر. تفنگ که در آن فشنگ بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تفنگ شود.
-
ساچمه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) [ تر. ] = صاچمه : (اِ.) گلوله ای ریز سربی مخصوص تفنگ های شکاری .
-
رنجک
لغتنامه دهخدا
رنجک . [ رَ ج َ ] (هندی ، اِ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است . (از آنندراج ). || برق توپ آتشین . || طبق ظریف . (ناظم الاطباء).