کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دباء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دباء
لغتنامه دهخدا
دباء. [ دَ ] (ع اِ) ملخ . الواحد دباة. (مهذب الاسماء). دبا. دبی . (منتهی الارب ). ملخ کوچک .
-
دباء
لغتنامه دهخدا
دباء. [ دَب ْ با ] (ع ص ) تأنیث اَدَب ّ. دببة. زن بسیارموی . (منتهی الارب ). || زن که موی اولین و کوچک و نرم بر تن وی برآمده باشد.
-
دباء
لغتنامه دهخدا
دباء. [ دُب ْ با ] (ع اِ) کدو. (منتهی الارب ) (دهار). کدوی تر. (مهذب الاسماء). رجوع به دبا ونیز رجوع به قرع شود. واحد آن دباءة است . (دهار).
-
جستوجو در متن
-
دباءة
لغتنامه دهخدا
دباءة. [ دُب ْ با ءَ ] (ع اِ) یکی کدو. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). رجوع به دُبّاء شود. ج ، دُباء. (دهار).
-
دباة
لغتنامه دهخدا
دباة. [ دَ ] (ع اِ) یکی ملخ پیاده . (منتهی الارب ). یکی از دبی . رجوع به دبی و دبا و دباء شود.
-
ادب
لغتنامه دهخدا
ادب .[ اَ دَب ب ] (ع ص ) مرد بسیارموی . || مردی که موی اولین و کوچک بر تن وی برآمده باشد. (منتهی الارب ). || شتر بسیارموی . مؤنث : دَبّاء.
-
دبا
لغتنامه دهخدا
دبا.[ دُب ب / دَب ب ] (اِ) قرع . کدو. (غیاث ) (برهان ) (اختیارات بدیعی ). کدوی تنبل . کدوی رومی . رجوع به دباء و نیز رجوع به قرع شود.