کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دایرۀ کجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
orbicular
دایرهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی کمابیش گرد و تخت با قطرهای مساوی در گیاهان
-
circle of curvature
دایرۀ خمیدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دایرۀ مماس بر یک خم در یک نقطۀ آن که خمیدگی آن با خمیدگی خم مفروض در نقطۀ تماس برابر است
-
Cycliophora
دایرهدارتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخۀ تازهشناساییشدهای از سلسلۀ جانوران با تنها یک گونه و طول کمتر از یک میلیمتر و تقارن دوطرفی که با یک صفحۀ چسبنده به میزبان متصل میشوند؛ در اطراف دهان این جانوران و درست در مقابل مخرج آنها یک حلقۀ مژکدار وجود دارد
-
colour circle, colour wheel
دایرۀ رنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] آرایۀ مرتبی از همۀ رنگهای موجود در طیف نور سفید بر روی یک دایره بهگونهای که رنگهای مکمل بهطور قطری در مقابل هم قرار میگیرند
-
tambourine, timbrel, tabor
دایرهزنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] یکی از سازهای خانوادۀ طبلهای طوقهای یکطرفه با بدنۀ چوبی که در طوقۀ آن حلقهها یا زنگولههایی فلزی تعبیه شده است که با برخورد به هم و بدنۀ طوقه صدا ایجاد میکنند
-
hour circle
دایرۀ ساعتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] دایرۀ عظیمهای بر روی کرۀ آسمان که از قطب شمال و جنوب آسمان و یک جِرم مشخص سماوی میگذرد
-
turning circle
دایرۀ گردش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مسیری دایرهای که شناور با گرداندن کامل سکان به یک سمت و با تمام سرعت طی میکند
-
incircle, inscribed circle
دایرۀ محاطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دایرهای که درون یک چندضلعی مفروض قرار دارد و بر همۀ ضلعهای آن مماس است
-
دایرة المعارف
فرهنگ فارسی معین
(یِ رَ ةُ لْ مَ رِ) [ ع . ] (اِمر.) کتابی که تمام لغات و اصطلاحات علمی و ادبی یک زبان به ترتیب حروف هجا در آن ضبط شده است ، فرهنگ ن امه ، آنسیکلوپدی .
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) یکی از سازهای ضربی که به دور آن زنگ ها یا حلقه های فلزی آویخته اند.
-
دایره زن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص فا.) آن که دایره نوازد.
-
نیم دایره
فرهنگ فارسی معین
( یِ رِ) [ فا - ع . ] (اِمر.) منحنی ای معادل نصف محیط دایره ، قوسی بزرگ .
-
ربع دایره
لغتنامه دهخدا
ربع دایره . [ رُ ع ِ ی ِرَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح هیأت ) یک قسمت از چهار قسمت هر دایره یعنی نود درجه ، چه هر دایره را به سیصدوشصت درجه قسمت کرده اند. (ناظم الاطباء).
-
دایره بستن
لغتنامه دهخدا
دایره بستن . [ ی ِ رَ / رِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) حلقه زدن . دایره زدن . بشکل دایره ایستادن . گرداگرد چیزی قرار گرفتن . جرگه زدن : رقص میدان گشاد ودایره بست پر درآمد بپای و پویه بدست .نظامی .
-
دایره زدن
لغتنامه دهخدا
دایره زدن . [ ی ِ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) حلقه بستن . دائره بستن . || زدن دورویه و دف . نواختن دایره .به نوازش درآوردن دورویه . رجوع به دائره زدن شود.