کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داوطلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داوطلب
/dāvtalab/
معنی
کسی که به میل و ارادۀ خود حاضر شود کاری را بر عهده بگیرد؛ داوخواه. Δ داوطلبین غلط است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
داوخواه، راغب، کاندیدا
برابر فارسی
داو خواه، داوخواه، درخواستگر
دیکشنری
volunteer
-
جستوجوی دقیق
-
داوطلب
واژگان مترادف و متضاد
داوخواه، راغب، کاندیدا
-
داوطلب
فرهنگ واژههای سره
داو خواه، داوخواه، درخواستگر
-
داوطلب
فرهنگ فارسی معین
(طَ لَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) آن که به ارادة خویش آماده شود که کاری را بر عهده گیرد.
-
داوطلب
لغتنامه دهخدا
داوطلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) داوخواه .نامزد. دَوطَلَب (در تداول مردم قزوین ). خواستار. پیشی جوینده در امری بر دیگران . خواستار پیشی گرفتن و تقدم در نوبت : غزاة مطوعه ؛ غازیان داوطلب دل انگیز.- سرباز داوطلب ؛ مقابل اجباری . به که بخواست خود بخدمت س...
-
داوطلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [فارسی. عربی، جمع: داوطلبان] dāvtalab کسی که به میل و ارادۀ خود حاضر شود کاری را بر عهده بگیرد؛ داوخواه. Δ داوطلبین غلط است.
-
داوطلب
دیکشنری فارسی به عربی
متطوع , مرشح , مقدم الطلب
-
واژههای مشابه
-
سرباز داوطلب
دیکشنری فارسی به عربی
جنادرة
-
داوطلب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
متطوع
-
داوطلب کار یا مقام
دیکشنری فارسی به عربی
طامح
-
جستوجو در متن
-
volunteer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب، داوطلب شدن
-
volunteers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوطلبان، داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب، داوطلب شدن
-
متطوع
دیکشنری عربی به فارسی
داوطلب , خواستار , داوطلب شدن
-
volunteering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داوطلب شدن