کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داهیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
داهیه
/dāhiye/
معنی
۱. بسیار زیرک و هوشیار؛ دانا؛ مدبر.
۲. (اسم) [جمع: دَواهی] حادثۀ سخت؛ مصیبت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باهوش، زیرک، نابغه
۲. حادثه، سانحه، مصیبت
۳. شاهکار، کارسترگ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
داهیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: dāhiye) (عربی) (در قدیم) بسیار زیرک و دانا .
-
داهیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باهوش، زیرک، نابغه ۲. حادثه، سانحه، مصیبت ۳. شاهکار، کارسترگ
-
داهیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . داهیة ] (ص .) زیرک ، باهوش .
-
داهیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: داهیَة] [قدیمی] dāhiye ۱. بسیار زیرک و هوشیار؛ دانا؛ مدبر.۲. (اسم) [جمع: دَواهی] حادثۀ سخت؛ مصیبت.
-
واژههای مشابه
-
داهیة
لغتنامه دهخدا
داهیة. [ ی َ ] (ع ص ) داهی . مذکر و مؤنث در آن یکسانست . ج ، دواهی . دهاة. || مرد زیرک و تیزفهم . باهوش . زیرک . نابغة. طلطین . طارئة. قعضوضة. باقعة: داهیة من الدواهی ؛ فتنة من الفتن . نابغة من النوابغ. بل ّ: هو بل ابلال ؛ یعنی او فتنه و صاحب ذکاء ا...
-
داهية
دیکشنری عربی به فارسی
زرنگ , زبر دست , زيرک , ماهر , چابک , چالا ک , تردست , چيره دست
-
جستوجو در متن
-
دواهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ داهیَة] [قدیمی] davāhi = داهیه
-
زبر دست
دیکشنری فارسی به عربی
داهية , دووب
-
تردست
دیکشنری فارسی به عربی
داهية , مشعوذ
-
چیره دست
دیکشنری فارسی به عربی
بارع , داهية , سيد
-
زئبل
لغتنامه دهخدا
زئبل . [ زِءْ ب ِ ] (ع اِ) بلا و داهیه .(منتهی الارب ). بلاء و داهیه و آفت . (ناظم الاطباء).
-
ام زوبر
لغتنامه دهخدا
ام زوبر. [ اُم ْ م ِزَ ب َ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (المرصع). در اقرب الموارد زوبر بمعنی داهیه آمده است . رجوع به زوبر شود.
-
دواهی
لغتنامه دهخدا
دواهی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ داهیه . کارهای سخت . امور عظیم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به داهیه شود. || بلاها. (یادداشت مؤلف ). حوادث و سختیهای زمانه . حادثه و آفت . (از غیاث ) (آنندراج ). ج ِ داهی و داهیة. سختیها. بلاها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به داهیة ...