کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانه و طعمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانه و طعمه
فرهنگ گنجواژه
تله.
-
واژههای مشابه
-
دانه دانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.)(اِمر.)یکایک ، یکی یکی ، هر یک پس از دیگری . دانه کردن ( ~. کَ دَ) (مص م .) پراکنده کردن .
-
دانه دانه
دیکشنری فارسی به عربی
حبيبي
-
corn snow, granular snow
برف دانهدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← برف بهاره
-
دانه دانه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حبوب , حبيبي , ذرة
-
grain support 1
بافت دانهبنیاد، دانهبنیاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← بافت آواربنیاد
-
angiosperm
نهاندانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] گیاه دانهدار گلداری که تخمکهایش درون تخمدان محصور است متـ . گیاه گلدار flowering plant
-
grain boundary
مرزِ دانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] فصل مشترک جدایش دو دانه که محورهای بلوری با جهتهای متفاوت دارند
-
sporozoite
هاگدانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] هاگی که پس از بارور شدن تشکیل میشود
-
علت دانه
لغتنامه دهخدا
علت دانه . [ ع ِل ْ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آبله ٔ خرد. (ناظم الاطباء).
-
هسک دانه
لغتنامه دهخدا
هسک دانه . [ هََ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قرطم . عصفر کاجیره . کاغاله . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
بنگ دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bangdāne = بذرالبنج
-
کرم دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kermdāne دانهای سیاهرنگ که در طب به کار میرود؛ نوعی مازریون.
-
ماهوب دانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) māhubdāne = ماهودانه