کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانش آموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دانش آموز
/dāneš[']āmuz/
معنی
۱. کسی که در مقطع دبستان، راهنمایی، یا دبیرستان درس میخواند؛ شاگرد.
۲. (صفت فاعلی) کسی که دانش میآموزد.
۳. (صفت فاعلی) [قدیمی] معلم؛ استاد؛ آموزگار: ◻︎ تویی برترین دانشآموز پاک / ز دانش قلم رانده بر لوح خاک (نظامی۵: ۷۴۳)، ◻︎ دادش به دبیر دانشآموز / تا رنج بَرَد براو شب و روز (نظامی۳: ۳۸۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pupil, student
-
جستوجوی دقیق
-
دانش آموز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - آن که علم آموزد. 2 - شاگرد مدرسه .
-
دانش آموز
لغتنامه دهخدا
دانش آموز. [ ن ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) که دانش آموزد. که علم آموزد. که دانش فراگیرد. شاگرد. (غیاث ). شاگرد مدرسه . طالب علم . آموزنده ٔ علم : چو بر دین حق دانش آموز گشت چو دولت بر آفاق پیروز گشت . نظامی .خرد دانش آموز تعلیم اوست دل از داغداران تسلیم...
-
دانش آموز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dāneš[']āmuz ۱. کسی که در مقطع دبستان، راهنمایی، یا دبیرستان درس میخواند؛ شاگرد.۲. (صفت فاعلی) کسی که دانش میآموزد.۳. (صفت فاعلی) [قدیمی] معلم؛ استاد؛ آموزگار: ◻︎ تویی برترین دانشآموز پاک / ز دانش قلم رانده بر لوح خاک (نظامی۵:...
-
واژههای مشابه
-
بی دانش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bidāneš بیعلم؛ جاهل.
-
performance practice, performing practice
دانش اجرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دانش و قراردادهایی که نوازنده را قادر به اجرا میکند
-
declarative knowledge
دانش اظهاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← حافظۀ اظهاری
-
medicine 2
دانش پزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] دانش تشخیص و درمان بیماری و راههای پیشگیری از آن متـ . علم پزشکی، دانش طب، علم طب، پزشکی 2 ، طب * مصوب فرهنگستان اول
-
cybernetics
دانش رایانیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مطالعۀ تطبیقی سازوکارهای ناظر بر واپایش و قاعدهمندسازی در انسان و ماشین برای درک شباهتها و تفاوتهای آنها متـ . رایانیک
-
procedural knowledge
دانش روالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ← حافظۀ روالی
-
explicit knowledge
دانش صریح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] دانشی که بهآسانی تدوین و بیان میشود و در آثار فکری تبلور مییابد
-
tacit knowledge
دانش ضمنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] دانشی ناظر بر شناختی که در ذهن افراد وجود دارد
-
دانش طب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← دانش پزشکی
-
feminist knowledge
دانش فمینیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] دانشی با محوریت موضوع زنان که همۀ انواع مواضع صریح یا ضمنی، از نکوداشت فرهنگهای سنتی زنان گرفته تا رویکردهای جداییطلبِ بنیادگرا را در بر میگیرد
-
codified knowledge
دانش مدون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری، مدیریت فنّاوری] دانشی که در زبان رسمی و نظاممند دانشگاهی انتقالپذیر است، اما هنوز آنچنانکه باید جنبۀ کاربردی پیدا نکرده است